دلم میخواهد دیر برسم، اتوبوس درهاش بسته شده باشد، دنبالش بدوَم، بکوبم به تنهاش و نگهندارد. دنبالش بدوَم. نگهندارد. دلم میخواهد برف باریده باشد بیهوا، این هوا و من تا این هوا توی برف فرو رفته باشم سر چهارراهی و تاکسیها نگهدارند و تا من برسم، مردی سوار بشود و برود و من بدوَم دنبالشان و نگهندارند. من بدوَم … بدوم…Continue reading از خواهشها
برچسب: دویدن
بدون عنوان
نمیشود نوشت. سخت است برایم بنویسم از ژرفنای وجودی که گرم و دگرگون شده است از وجودِ تو. چگونه میشود نوشت از جریانِ دلپذیری که بی هیچ کلمهای، نکتهای، نشانهای ارواحمان را میکشاند به اوجی که بالِ جبرئیل سوخت؟ چگونه بنویسم که نیازی ندارم به کلمه، نکته، نشانه برای بیانِ این احساسِ نازنینی که جان…Continue reading بدون عنوان
خوابِ بد!
خوب حقیقت این است که خوابِ بد دیدهایم. یعنی هم من، و هم آقامون. البته من برای آقامون تعریف نکردم چون آنطور که پریشان از خواب بیدار شد و گریه کرد دلم تاب نیاورد بگویم که من هم خوابِ همچین خوبی ندیدم. مادرم همیشه میگوید که خوابِ بد اگر دیدی، برای آب تعریف کن، برای…Continue reading خوابِ بد!
نشسته بود سر نهاده به دامن*
لعنتی. پاهایم را میگویم. این همه خواب که میبینم و میبینند، با پاهای خودم. دلم میخواهد، هر قدر هم که بگویی برایت مهم نیست، برای من مهم هست. تماشای پاها این روزها، سرگرمی شده است برایم. تماشای قدمهای تُند، دو تا یکی کردنِ پلهها، دویدنها. رقصیدنها. هر قدر که خودم را گول بزنم که نگاه…Continue reading نشسته بود سر نهاده به دامن*
یکی بود، یکی نبود، توی یک روز قشنگ بهاری، دل سوسن گرفته بود!
بعد میبینم به همین راحتی هم نیست که فکر میکردم. به همین الکی خوش بودنیها. اینکه وانمود کنی همه چیز بر وفق مراد است. نه. به این راحتیها نیست. ممکن است در یک روز قشنگ بهاری دلات بگیرد. بنشینی و کتاب را بگیری جلوی صورتت و زیر چشمی دشتهای آواکاندو را تماشا کنی که چطوری…Continue reading یکی بود، یکی نبود، توی یک روز قشنگ بهاری، دل سوسن گرفته بود!
چون باد، آزاد* …
دلم میخواهد برگردم به سال سوم راهنمایی، حتی اگر شده، خیلی کوتاه. برگردم به امتحانات نهایی آن سال. بعد قدمزنان برویم با طاهره و توی حیاط مدرسهای غریبه؛ دنبال چهرههای آشنا بگردیم، دور هم جمع شویم، خواندههایمان را به رُخ ِ هم بکشیم. بعد درست ده دقیقه مانده به شروع امتحان، یکهو ببینم کارت ورود…Continue reading چون باد، آزاد* …