ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک

دیشب ناگهان یاد این نوشته افتادم. یاد آن روز برفی. یاد اینکه چطور سراسیمه خودش را رسانده بود به من تا مبادا توی برف زمین بخورم کسی نباشد بلندم کند، و خب با گریه خوابیدم. کسی در من نهیب می‌زد شب عید است با گریه نخواب اما بی‌صدا گریه کردم و بی‌خبر خوابم برد.  

آمریکا خر کیه؟

خبر: «حملۀ تروریست‌های داعش به مردمی که درحال جمع‌آوری قارچ ترافل (دنبلان کوهی) در استان دیرالزور سوریه بودند، تاکنون ۳۶ کشته، ۳۵ زخمی و ۱۱ مفقودی به دنبال داشته است. با آغاز فصل جمع‌آوری قارچ «ترافل» که از ماه اسفند تا اردیبهشت ادامه دارد، داعشی‌ها نیز که عمدۀ منابع درآمدی خود را از دست داده‌اند،…Continue reading آمریکا خر کیه؟

آداب

وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ (انبیاء:۸۳) روزهای اولی که برایم تشخیص ام‌اس دادند، لقمه‌های بزرگتر از دهانم برمی‌داشتم. از زمزمه یکی درد و یکی درمان پسندد، تا این راه رسیدن من به خداست. اما لقمه‌ها را قلبی بزرگ برمی‌داشتم. به نظرم جز یک یا دو بار در اوایل یا…Continue reading آداب

از تفاسیر متقاطع

رسیده‌ام به سوره طه و رسیده‌ام به سال تحویل ۸۹. اسفند ۸۸، در پی زمین خوردن‌هایم در سوریه، حرف همسفرمان مهتاب خانم خدابیامرز را گوش دادم و قبل از عید از مغازه‌ای قدیمی در شهناز عصا خریدم. سال تحویل آماده شدم بروم کنار سفره هفت‌سین. با بغضی سنگین وزن سنگین اندوهم را عصازنان تا اتاق…Continue reading از تفاسیر متقاطع

پارازیت

۱. شش سال، شاید هم پنج سال پیش، واگویه‌هایی از گفتگوی احسان نراقی و اسماعیل خویی را از وبلاگم کپی کردم و فرستادم برای کانال تلگرامی آب و آتش. آقای دژاکام گلایه محکمی کرد که مچش درد گرفته تا متن ارسالی مرا ویرایش کند. گفتم عین کتاب بوده، آقای دژاکام سفت گفت امکان ندارد. تبریز…Continue reading پارازیت

صبح همان صبح است*

خواستم توی دستشویی زمین نخورم به هر ضرب و زوری بود پهن شدم جلوی دستشویی. وضعیت دشواری بود. ساعت هشت افتادم و ساعت ده بعد از بارها تلاش و جابجایی مویی، بالاخره بلند شدم نشستم. خسته‌ام. خیلی خسته‌ام. تنم درد می‌کند، کمرم به شدت خم مانده بود و عضلاتش گرفته است. نشسته‌ام به خوردن صبحانه…Continue reading صبح همان صبح است*

هر چه می‌خواهی در این درگه بنال

درست وقتی حالم گرفته است و حوصله ندارم کندی‌کراش دو ساعت نامحدود بهم جان می‌دهد. درست مثل همین زندگی مزخرفی که درست وقتی می‌خواهی، وقتی با گریه وقت اذان التماس می‌کنی تمامش کند، زمینت می‌زند و در بدترین شرایط ممکن به طرزی معجزه‌آسا بی‌هیچ خطای حرکتی بلند می‌شوی و تازه جان می‌گیری که ببین! تو…Continue reading هر چه می‌خواهی در این درگه بنال