خدای آب*

هر ذره‌ای در این فیلم را پروردگار عالمیان از همین آب بی‌رنگ و بویی آفریده که شکل ظرفش را به خود می‌گیرد. از بی‌جان و جاندار، جانور و گیاه و سنگ و نور و هوا. ذرات بو و رنگ و حتی چه بسا صوت. از سختی سنگ تا نرمایی بال پرنده، گیاهان پس‌زمینه. استخوان و…Continue reading خدای آب*

همه‌ش کار خود نظامه

یک ساده‌لوحی در اینستاگرام مخالفی را با جملاتی زیبا نواخته و از برنامه‌های بعد از براندازی حکومت نوشته بود. بگذریم که هیچ برنامه‌ای برای تکنولوژی، علم و فن‌آوری و حتی توسعه کشاورزی نداشتند اما قرار بود «پیروز» تلاش کند یوز ایرانی را از انقراض نجات بدهد. البته نظام مستبد ناگهان از «تلما» رونمایی کرد که…Continue reading همه‌ش کار خود نظامه

سمت خدا

خواهر بزرگم، اولین خواهرم ده زندگی می‌کند. یعنی تا شوهرش بازنشسته شد، خانه و زندگی را گذاشتند رفتند ده. کم‌کم برای خودشان مزرعه‌دار شدند و باغ‌دار یا هر چی بشود اسمش را گذاشت. مادرم همیشه از دستش عصبانی بود که مگر من تو را داده بودم ده که رفتی ماندی آنجا. از وقتی مادر رفته،…Continue reading سمت خدا

إذا زلزلت الأرض زلزالها

ساعت پنج که زمین لرزیده بود من در حیاط بیمارستان رسول اکرم گریه می‌کردم. من حتی تا ساعت نزدیک دوازده هم به فکرم نرسید که ای وای! افسانه و امین کوچولوی من هر دو کلیبر هستند … بچه‌های نازنین من چقدر ترسیده‌اند … چقدر گریه کرده‌اند، چقدر لرزیده‌اند …  بعد نوشت: شکر خدا «کلیبر» تلفات…Continue reading إذا زلزلت الأرض زلزالها

از غرایز

پلیکان را از همان کودکی نفرت‌انگیز نشان‌مان داده‌اند. توی آن انیمیشن که پلیکان ماهی‌های برکه را به بهانه‌ رساندن به یک برکه‌ پُر آب‌تر توی راه قورت می‌داد تا آخر سر خرچنگ حسابش را رسید. اصلاً یادتان هست؟ من از پلیکان‌ها می‌ترسیدم جز وقتی که روی کاغذهای آبی کاربن یا گوشه‌ مداد پاک‌کن یا روی شیشه‌ جوهر می‌دیدم‌ش. یعنی…Continue reading از غرایز

بیوایدئولوژی!

توی بیمارستان، بعد از ظهرها کلاس زبان داشتیم. معلم‌مان آقای غمسوار بود. از آن معلم‌هایی که با همه‌ی کم سن و سال بودن‌شان، جبروت خودشان را دارند و به ازای هر کلمه‌ی فارسی یا ترکی که استفاده می‌کردیم جریمه‌امان می‌کرد. همانی که وقتی داستان «شمعدانی‌» را به انگلیسی برگردانده بودم برای تکلیف‌امان، بعد از کلی…Continue reading بیوایدئولوژی!