دیشب، امیر که چند صفحهای خشم و هیاهو خواند و چراغ را خاموش کرد، گفتم دیگر نمیخواهم برای حفظ یا برگرداندن کسی تلاش کنم. دیروز وقتِ دکتر داشتم. امیر وقتی از سر کار برگشت، فیلم آقا یوسف را خریده بود که تمام ماهِ رمضان قبل را به هوای دیدنش رفته بودیم سینما و آخرش نشده…Continue reading اصلاً به دَرَک!
برچسب: فاکنر
زنانگیها!
امیر کتاب «سمفونی مردگان» برداشته بود و من، «چراغها را من خاموش میکنم» را. کتاب را اسفند گذشته مونا بهم هدیه داده بود و مدام که توی کتابخانهی اتاق پذیرایی میدیدم میگفتم این یکی که تمام شد، این را میخوانم ولی کتابخانهی اتاق خواب از این یکی قویتر بوده تا حالا! به هر ترتیب نمیشد کلیدر را ببرم و…Continue reading زنانگیها!
بازی در بازی
چند روز پیش [شاید هم بیشتر از چند روز پیش] پرند عزیزم، دعوتم کرده بود به یک بازی سخت. اینکه پنج تا وبلاگ را انتخاب کنم و پیشبینی کنم، پنج سال بعد، صاحب وبگاه، در چه حال و روزی به سر میبرد. انصافاً خیلی سخت است اینکار. اولین دلیلش اینکه من نود در صد از…Continue reading بازی در بازی