عباسآقا وقتی سوار ماشین میشدیم گفت کسی که برای خوب شدنت قربانی نذر کرده بهت خبر میدهد چه ذکری بگویی. با خانم میزبان آنقدر ایستاد و دست تکان داد تا از کوچه خارج شدیم. فریبا گفت با هیچکس ندیدم اینطوری کند، ول کن نیست. چند وقت بعد خانم هادی-همکارم- آمد که خواب دیده من مدام…Continue reading معجزهای در کار نیست. بازی خوردم.
برچسب: هادی
@-}-
چای بابونهای که ریخته باشند داخل کاسه تا خنک شود هیچ ربطی به تو ندارد. فقط تیر(ماه) است که هنوز بعد از بیست سال به هدف میخورد. زخم کهنه خیس میشود و بوی اندوه سر بر میکشد. جهانی که از تو خالیست از تو پر میشود. به و آناناس و ماکارونی بدون گوشت. قراری که…Continue reading @-}-
تا که چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد
گفت بین دانشگاه پیام نور و آزاد، آزاد را انتخاب کرده. کمی درباره ارزش مدرکش و اینها حرف زدیم. از اینکه یکبار برای گرفتن کتاب از یکی از اساتید رفتم آنجا… بعد یادت افتادم. غمگین شدم.
لحظاتی که کنار تو به تلخی طی شد*
۱.چند روز پیش در فیدلی دیدم زهرا اچبی به روز کرده است آن هم نه یکی دو تا، ده تا. آنهم به انگلیسی. فهمیدم واگذار شده است. مثل وبلاگ احمدرضا. اسکرین شات گرفتم در اینستاگرام برای زهرا فرستادم، بالطبع ناراحت شد و خب کاری هم نمیتواند بکند. اما چطور با مسئله کنار میآیند؟ همه دارایی…Continue reading لحظاتی که کنار تو به تلخی طی شد*
روزگاران را چه شد؟
مریم، بیا برای این عکس قصه بگوییم. قصه دختر پر حرفی که دوستت داشت. بسیار لاغرم پس مال وقتی است که هادی رفته. وقتی با تو شیفتم زیاد حرف میزنم. تپلی مهربان. احتمالش زیاد است که فردا صبحش پیاده برگردیم خانه. شاید برف بگیرد فردا. اولش نمنم. بزنیم از هفده شهریور برویم تا کوچهباغ. تو…Continue reading روزگاران را چه شد؟
گفتم ز بار درد تو عمری به سر برم
خیلی لاغر شدهام. به تسبیح میگفتم یادت هست هادی که رفت چقدری شده بودم. چهل و هفت کیلو، اما هر کس میپرسید میگفتم دختر چهل و پنج کیلوییام. خانه سبز یادتان است؟ سر سایز لباس چقدر میخندیدیم. اما لاغری الانم با آن وقت فرق دارد. اصلاً نا ندارم. آن موقع خوب میخوردم ولی دیگر وزنم…Continue reading گفتم ز بار درد تو عمری به سر برم
خیلی راحت سهلانگاری کردم
یک جایی اوایل وبلاگنویسی که هنوز تر و تازهای، یادم بوده که یک روز که من با همکارها رفته بودیم باغ پدر محدثه، و تو آشفتهای. مادرت میپرسد چیزی گم کردهای؟ این را باز میپرسد و تو جواب میدهی نه. وقتی برایم تعریف میکردی گفتی اگر بیشتر اصرار میکرد میگفتم. من چی؟ بیشتر اصرار میکردم…Continue reading خیلی راحت سهلانگاری کردم