چون طبیعت نبود قابل تدبیر حکیم / قوت ادویه و ناله بیمار چه سود*

یک سفارش و خواهش از حضور انورتان دارم، وقتی برای اولین بار با کسی مواجه شدید که ۲۲ سال است بیماری مزمن دارد، برایش از فلان روش سنتی و صنعتی و ذهن فعال و کوفت و زهرمار منبر نروید. خب؟ بله. چند تن از خانمهای همسایه آمده بودند.   *سعدی  

گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت

امروز باز هم حالم خوب نیست چون دیروز ظهر ۳ قاشق اضافه خوردم. عصر دو قاچ گلابی خوردم فشارخون رفت بالا. از آن طرف خانمهای همسایه آمدند دیدنم. امیر رفته تهران مهمانم زیاد شده. همین شنبه دو تا از همکارها آمدند مجدد دیدنم که سر سوختگی‌ام خیلی زحمت کشیده بودند. ظهر هم خواهرم آمد بعد…Continue reading گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت

سایه‌ام با که دهم عرضه سیه بختی خویش*

ظهر سوم شهریور ۹۶، خانه را از ساختمان ترنجستان سبلان شمالی تهران بار زدیم. بهار همسر جوان همسایه دیوار به دیوارمان، سه تا ساندویچ چرخ‌کرده و سیب‌زمینی چرب آماده کرده بود برایمان. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. اول رفتیم در خانه‌ای که امیر گرفته بود چیزی را بگذارد یا بردارد یادم نیست. بعد زدیم به…Continue reading سایه‌ام با که دهم عرضه سیه بختی خویش*

یکشنبه‌های علوی*

در خواب بعد از ظهر، خواستم زن همسایه خانه پدری را ببینم، مرد دربان بداخلاق گفت فلانی اینجا نیست. یکشنبه بیا. اسم همسایه هم زهرا خانوم بود. گفتم می‌شود برایش پیغام بنویسم؟ دفتری داد و خودکاری. نوشتم زهرا خانوم من باید برگردم تهران اگر برنگشتم، می‌آیم دیدنتان.   باز هم یکشنبه.   * تیتر یک سری…Continue reading یکشنبه‌های علوی*