اعجاز زبانی

یک ترانه‌ی ترکی هست که البته قدیمی‌تر از ان است که خیلی‌ها شنیده باشند و یا به خاطر بیاورند. از مراد ککیللی به نام بو آکشام اُلوروم (امشب می‌میرم). دوره‌ی خودش ترکانده بود و خیلی‌ها در ترکیه بعد از این ترانه خودکشی کرده بودند (البته شنیدیم و دیدن کجا شنیدن کجا). القصه یک جایی از…Continue reading اعجاز زبانی

ما هم افاضه بفرماییم!

آرزو پیامک فرستاده بود :«ملتی که فارسی صحبت کند، عربی دعا کند، انگلیسی نسخه بنویسد اما به هیچ زبانی فکر نکند عاقبتش همین می‌شود!/محمود دولت آبادی/» جواب دادم ما عاقبت به خیریم چون به ترکی فکر می‌کنیم. نمی‌دانم این سخن گهربار واقعاً از زبان دولت‌آبادی صادر شده است یا نه ولی جمله‌ی ضعیف و ناقصی…Continue reading ما هم افاضه بفرماییم!

Language problems

دیروز حوالی ظهر در شبکه‌ی جام جم یک در برنامه‌ی به گمانم خانه‌ی مهر یا یک همچین اسمی ـ  همین جور الله بخکی زده بودم به این کانال ـ بعد از کلاس شرینی‌پزی رفتند سراغ استاد فرهیخته‌ای که می‌خواست در مورد گیاهان و فیلان صحبت کند. مرد مسن مو سفیدی بود که اول بسم الله…Continue reading Language problems

یولداش*

وقتی قسمتی از سریال اوشین را تماشا می‌کردم که مادرش بیمار بود و مرد یاد خانم شاملی افتادم … (+) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * داش در ترکی یعنی هم. یول یعنی راه. یعنی همراه. خانم شاملی تکیه کلامش بود این.

أولسون او پیس‌کی یه‌رینه یاخچی گله‌جاخ!*

نمی‌خواستم امسال در مورد انتخابات ریاست جمهوری چیزی رسمی بنویسم. با امیر در موردش بحث می‌کردیم و گاهی متن‌های بقیه را می‌خواندیم یا می‌خندیدیم یا تأسف می‌خوردیم. مناظره‌ها را خواب و بیدار گوش می‌دادم چون دقیقاً ساعت چهار باید باکلوفن بخورم که برابر است با دو ساعت خواب رسمی. به هر ترتیب چیزی را از…Continue reading أولسون او پیس‌کی یه‌رینه یاخچی گله‌جاخ!*

به مینای ۲۲ ساله!

خوب! این دخترک مو آبی اولین عروسک نمدی من است. البته یک آویز است ولی چون خیلی خانم است عروسک می‌باشد. سخت بود؟ نه. البته با دستان کم جان من که مدت‌های مدید است گلدوزی نکرده است و دست چپم که قدرت چندانی ندارد سخت گذشت. دو روز تقریباً وقت گذاشتم تا تمام شود. دخترک…Continue reading به مینای ۲۲ ساله!

چون می‌روی، برو! نمان!

من آدم قهر نیستم. معتقدم قهر آدم را کوچک می‌کند. تعداد کسانی که از کودکی تا الآن باهاشان قهرم به تعداد انگشتان یک دستم نمی‌رسند. طولانی‌ترین‌شان دختر همسایه/هم‌کلاسی‌ام بود که به برادرم توهین کرد. شاید ده سالم بود. خواهرش خیلی آمد واسطه شود، نشد. من قلبم شکسته بود. شکستنِ قلب یک بهمنی فاجعه است. آدم…Continue reading چون می‌روی، برو! نمان!