خوب من سلام. تنم زخمی است. روحم زخمی است. تو گویی همهْ من زخم است. زخم بر زخم فرود آمده مجال بهبودم نیست … شخمزاری بی رویشی …
ماه: شهریور ۱۳۹۳
محل پارک معلولین!
آقای قالیباف عزیز، باور کنید سعی خودم را کردم. هر بار سعی خودم را میکنم از این امکان ویژه نهایت بهره را ببرم ولی [هر بار] مجبورم برای اینکه چشمهایم به چشمیها بچسبد تهِ دوربین را بیاورم پایین و آنوقت فقط ابر میبینم و آبیِ چرک آسمانِ تهران! آن هم به بهای کشفِ حجابمان! این…Continue reading محل پارک معلولین!
از ادبیات
پراید سفید به شماره ۶۷ د ۴۷۳ – ۷۷ به جانِ عزیزت اتوبان جای مغازله نیست. وقتی با سرعتِ ۳۰ در اتوبان آنطور نزدیک گوش هم پچاپچ مثنوی معنوی بیرون میدهید در منزل چه ادبیاتی دارید؟
در غم ما روزها بیگاه شد*
امیر که داشت پیادهام میکرد، کسی به طرفِ الهام آمد و سر بر شانهاش گذاشت، گفتم «زهراست؟» نبود. دومی هم زهرا نبود. سومی ولی زهرا بود. لاغرتر از همیشه. تو گویی شال و مانتویی معلق در هوا. پاهایی که راهش نمیبردند، میلغزانیدندش. زهرا بود و نبود. آخ که رفتنِ مادر چه میکند با آدمی. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ…Continue reading در غم ما روزها بیگاه شد*
گردکان بر گنبد است*
کامنتینگ غیر فعال است ۱. چند وقت پیش خانم فاطمه گودرزی مهمان برنامه رامبد جوان بودند و گفتند که اگر کسی جوک بیمزه هم تعریف کند ایشان میخندند تا به طرف برنخورد. این مطلب مدام ذهن مرا قلقلک میداد. آیا این کار درست است؟ چرا؟ طرف متوجه نمیشود؟ … در طالعبینی بهمن ماه نوشته است…Continue reading گردکان بر گنبد است*
از دلتنگیهام
این نوشتهی راحله (+) را چه خوب میفهمم. کاش زمانمان دیرتر بود. زمانمان زمان کتاب و سماور و چپق بود. زمانِ حوض و ایوان و شمعدانی. کاش زمانمان زمان گوشت لای دستمال یزدی بود و کفِ خشتچین آب و جارو خوردهی تاریک شوی هوا لابهلای درخت توت و سیب. چقدر دلم میخواهد ناگهان تمامت از…Continue reading از دلتنگیهام
از تحریفها
«زمانی که سلجوقیان بیزانسیها را به سال ۱۷۰۱ در نزدیکی ملاذگرد شکست داده بودند، آنان را به آناطولی راندند و قونیه مرکز اسکانشان شد. به خصوص در زمانی که حمله مغول در سال ۱۲۲۰ مناطق اسلامی را در شرق ویران کرد، بسیاری از دانشمندان و هنرمندان به آنجا آمدند. تأثیر خراسانیان ایرانی را که از…Continue reading از تحریفها