وصله نمی‌شود دگر این دو هزار و یک ترک*

تو همیشه سر بزنگاه می‌رسی علیرضا. از همان وقت نوزادی وقتی بُریدم و زاریدم و به درگاهش لابه کردم که بس است تمامش کن خدا، که از جهانت بیزارم ناگهان تو آمده‌ای و جهانم شیرین‌کامم کرده است. دیروز اما حس کردم خدا دستم انداخته است. حس کردم شاید مچم را می‌گیرد که های دروغگو جهانت…Continue reading وصله نمی‌شود دگر این دو هزار و یک ترک*

دل ما قبل تو انقدر مناجات نداشت*

خانم حدوداً شصت ساله‌ای سمت راستم و قائم به تخت من داشت شیمی‌درمانی می‌شد. هنوز سرمش تمام نشده بود و نیاز به دستشویی داشت. سرم از پایه مخالف جهتی که دمپایی‌هایش را در آورده بود، آویزان بود. یکی از دمپایی‌هایش زیر تخت بود. نشست لبه تخت و دمپایی دم دستش را پوشید، بعد کمی سرید…Continue reading دل ما قبل تو انقدر مناجات نداشت*

السماء المضطربه

در خبرها آمد تصویری پانوراما از فضا‌ در ساعت یک‌ونیم بامداد از ایستگاه فضایی به زمین ارسال شده است که هیچ رصدخانه‌ای نتوانسته ذخیره‌اش کند. تصویرنگاری صورت گرفته از تعداد انگشت‌شماری که در زمین موفق به مشاهده‌اش شده بودند را در مجلات علمی چاپ کرده بودند. در تصویر که از سمت کره ماه آغاز می‌شد…Continue reading السماء المضطربه

خیلی عالی بود ادامه‌ش رو هم بذارید

  ‌ سمینار در دانشکده مامایی بود. حیاط‌های محصور بین دیوارهای آجری قرمز با دروازه‌هایی به هم وصل می‌شدند. هر حیاط حوضی داشت و درختهای بلندش تن تکانده بودند و کف زمین پر از برگهای خون‌رنگ خیس بود. دخترها روپوش سفید و مقنعه شلوار مشکی تن‌شان بود. داخل ساختمان بخش‌های مختلفی از رشد جنین و…Continue reading خیلی عالی بود ادامه‌ش رو هم بذارید