با کریمان کارها دشوار نیست

چند روز پیش گفتم خیلی دلم چایی هیأت می‌خواهد. دلم چای روضه می‌خواهد. محرم که با امیر بیرون بودیم زود بود و توی چادرها هنوز آب جوش نیامده بود چه برسد به چایی. چشمم ماند. همین پنج دقیقه پیش همسر داداش کوچیکه با فلاسک آمد. برایم از هیأت چایی گرفته با قند و شکرپنیر. چای…Continue reading با کریمان کارها دشوار نیست

ای ناله سوخت جانم از نارسایی تو*

  مانتو سفید راه‌راه آستین دگمه‌خورم را تابستان دادم به کسی که لازم داشت. همان‌طور مانده بود توی کمد. از وقتی خریده بودمش شاید دو یا سه بار نپوشیده بودم. آن‌هم وقتی مادر برای بار اول بستری شد. خوب نشد ولی چون حالا مدام می‌بینمش و یاد آن یادداشت می‌افتم که خانه سبلان شمالی که…Continue reading ای ناله سوخت جانم از نارسایی تو*

قد بلند و توپ رضاخان اسمشو نگین*

  ‍ ‍ آنچه می بینید ، ازمعدود دستخط های باقی مانده از رضاخان در دوران پیش از پادشاهی اوست. او این رقیمه را در دوران سرتیپی خویش نگاشته و گلایه‌های خود را از مخاطب مطرح کرده است. نکته این مسودّه این است که قزاق در این چند خط، نوزده فقره غلط املایی دارد! از…Continue reading قد بلند و توپ رضاخان اسمشو نگین*

بازی اشکنک داره سر شکستنک داره

یک روزی همین‌جا توی همین وبلاگ نوشتم که دوست دختر ابوالفضلم (+)، حالا این روزها کارم به جایی رسیده که برای حفظ تعادلم وقت اسپاسم‌های خرکی توی دستشویی و پهن نشدن کف‌ش، تند تند یاابوالفضلی می‌گویم که نگو و نپرس. بازی خوردم از رو سفیدان عالم…  

افسانه ریوما

وقتی اسم سریال را دیدم فکر نمی‌کردم ژاپنی باشد. برایم سوال شد و با جستجوی ساده‌تی رسیدم به مردی که فقط سی‌ویک سال عمر کرده و در همان مدت کم چنان زندگی پر حادثه و مفیدی داشته. رشک‌انگیز. من یک دهه بیشتر زیسته‌ام و ظاهراً بیشتر هم خواهم زیست بی‌که اثری از خود در جهانم،…Continue reading افسانه ریوما