«… و وقتی گوشهی چشمی به کتاب تازه روی میز پاتختی انداخت، که آن را روی کتابی که دیشب خوانده بود گذاشته بود، بیاختیار دست به سویش برد، انگار که خواندن نخستین کار یکتا و آشکار روز بود، تنها راه کارآمد غلبه بر گذر از خواب به تعهد بود.» مایکل کانینگهام/ساعتها/ص. ۴۸ به این قسمت…Continue reading از عادتها
ماه: اردیبهشت ۱۳۹۱
عوالم غلطیابی!
مدتی است در خانه به امر خطیر ویراستاری مشغولم. بعد در همین مدت، به همان موهبتی دچار شدهام که یک روز آیدا نوشته بود که تا چشمش به متنی بیافتد، موتور غلطیابیاش به کار میافتد. البته در مورد من، هنوز به این شدت و حدت و اعتبار نیست. فقط کتاب قبلی که دستم بود، تمام…Continue reading عوالم غلطیابی!
بوکمارکها
ویرجینیا وولف کلافه نگاه میکند. ویرجینیایی که روی بوکمارکم هست را میگویم. این بوکمارک را بیشتر از چند سالی است که دارم و ویرجینیا لاجرم همراه من، تمام این مدت کتاب خوانده است. امروز اما ویرجینیا را که میگذاشتم لای صفحاتِ ۳۴ و ۳۵ «ساعتها»ی کانینگهام، بیحوصله دستش را زده زیر سرش طوریکه انگشت کوچولوی…Continue reading بوکمارکها
معرفی کتاب ـ کیمیا خاتون
«کیمیا خاتون» را نمیدانم چند نفرتان خوانده است. از سال ۸۳ تا حالا نوزده بار تجدید چاپ شده است. نویسندهاش خانم سعیده قدس است. سعیده قدس (+) آدم مهمی است. این آدم مهم، دست گذاشته است روی یک سری آدمهای خیلی خیلی خیلی مهم و پاک بیسیرتشان کرده است. از روزی که به پیشنهاد امیر…Continue reading معرفی کتاب ـ کیمیا خاتون
بضعه منهُ
بانوی من، بانوی عطر و آینه! چند سال گذشته است از اولینباری که صدایتان زدم؟ که نشستم به تماشای صبوریهایتان؟ آن شبی که تا دیر وقت بیدار بودم، بودیم و شرم حضوری سنگین به کناریام رانده بود و شما، آبی و روشن و صبور با لبخندی خنک و دلپذیر میان دو سنگِ عشق و عاطفه، گندم آسیاب میکردید…Continue reading بضعه منهُ
ای داد …
ویرانی ـ به هر شکلی که باشد ـ غمناک است اما … ویرانی آنچه روزی آبادیَش را دیده باشی جور دیگری ویرانت می کند … (+) « … فتکون اوّل من یلحقنى من اهل بیتى فتقدم علىّ محزونه مکروبه مغمومه مقتوله …»
أعوذ بک یا ربی من شر حاسدٍ إذا حسد!
بدبختِ بینوای معلومالحال (!) برو زندگیات را بکن! برو بچهم! برو همان بالا بالاهایی که هستی شاهچرخ بزن! تو که اینقده ماهی و توپی و محشری و اونجای آسمان پاره شده و تو افتادی پایین و خوب، کثیفی هنوز از این انفجار و آنجایی که بودی! چرا دست از سر ما که هیچی بارمان نیست…Continue reading أعوذ بک یا ربی من شر حاسدٍ إذا حسد!