دوباره من هستم و بلکبری عزیزم. عطای هوشمندی گوشیهای مدرن را بخشیدم به لقایشان که از زار و زندگی مانده بودم. نه دوختی، نه دوزی، نه کتابی، نه فیلمی و نه آسایشی. سخت بود بشود گذشت. آدمیزاد است دیگر. دو دل بودم و در عین حال مصمم. انگشت اشاره دست راستم و شست دست…Continue reading از دیدارها
ماه: آبان ۱۳۹۴
مثنوی هفتاد من
مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین کیست با مَن گر شَوَم مَن، باشد از مَن ماترین مَن نمی دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است آن که تکلیفِ مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است مَن اگر از مَن بپرسم، ای مَن ای همزاد مَن ! ای…Continue reading مثنوی هفتاد من
خوبها
به قول گلمکانی، دندون طلا و شهرزاد حال سریالهای خانگی را خوب کردهاند مینی سریال دندون طلای آقای میرباقری و سریال عاشقانه و سیاسی زیبای دیگری از آقای حسن فتحی اینبار در سینمای خانگی؛ شهرزاد
از تعبیرها
نمیدانم تفسیر این آیات یا به قول امیر شأن نزولشان چیست. اما شب تاسوعا بود که انتهای سوره ملک، واقعه عاشورا را دیدم …
شهر شادی؛ هندشناسی با دومینیک لاپیر
کشور استعمارزدهی هندوستان که، به عقیدهی بسیاری از صاحبنظران، بعد از استقلال بزرگترین و پرجمعیتترین دمکراسی جهان را پدید آورده است از حیث تنوع آب و هوا، تکثر آداب و رسوم و تعدد مذاهب و مسالک یکی از شگفتانگیزترین کشورهای جهان است. در این کشور پهناور، فقر و غنا، علم و جهل، نوخواهی و واپسگرایی…Continue reading شهر شادی؛ هندشناسی با دومینیک لاپیر
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت ..
گربه خر میباشد (+) مُرد/ه است. امسال تابستان که رفته بودیم تبریز، وقتی دیدیمش هر دو شوکه شدیم. نصف شده بود. به قدری لاغر و نحیف که اگر سرتقی و لوس بازیهایش برای مادر را نمیدیدم باور نمیکردم. بیقراریاش را فهمیدیم که از بیالتفاتیهای مادر است. گرسنهاش بود. مادر دیگر نمیتوانست برود برایش چینهدان مرغ…Continue reading هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت ..
رو
گاهی، توی شوخیها و طنازیها، حقایق تلخی نهفته است. دیروز که داشتم جوکهای وارده را فوروارد میکردم به دیگران، این یکی بدجور گیر کرد توی دریچهی قلبم. با این تفاوت که من توی دستشویی مرتکب میشوم.