ذهنم پُر آشوب. کلمه کلمه. دستی برای نوشتن مشغول، نه. پُرم از نوشتههای نانوشته. خط بزن پاک کن از سر بنویس نه. تند تند پشت سر هم. نقطه کاما، ویرگول. ـ ویرگول مرا یاد محسن حاتمی میاندازد ـ سرم بیخود گرم است به هیچ. دلم آشوب اتفاقات نافرم نا مبارک نافرجام. آدمهای پشت صداهایی که…Continue reading جزء از کل*
ماه: تیر ۱۳۹۴
جهانهای متقاطع
جهانِ بیرونم شلوغ است. جنگ و خون و بمب و شمشیر و دروغ و فحشا. جهانِ درونم در صلح و استغناست. آرام و آبی. کنار درخت بزرگ و کهنی خانهای کوچک دارم با بالکنی رو به باغچهای کوچک از گوجهفرنگی و ریحان. رودخانهی ظریفی بی سر و صدا بیست قدم آنسوتر جاری است و ردیفی…Continue reading جهانهای متقاطع
جهانهای موازی
خانه را مورچه برداشته است یا داشت برمیداشت. همین دیشب بود که سر سوسک سر به سر امیر گذاشتم و امیر گفته نه که تو از مورچه نمیترسی. گفتم دیگر نمیترسم. دیگر نمیترسم ولی اگر خانه را بردارند میترسم. رفتم پودر مورچهکُش را آوردم دیدم از دو جای دیگر هم نقب زدهاند بیرون. هر سه…Continue reading جهانهای موازی
والای/وال ای/وال-ئی نمدی
وقتی در وبلاگم نوشتم که سرندیپیتی را دوختهام ــ یکی از چالشهای بزرگ نمدیام تا آن روز ــ کامشین (+) برایم نوشت که چطور است روی دوختن والای هم فکر کنم. وقتی این پیشنهاد را خواندم کمی جا خوردم. دوختنِ والای با نمد؟ پارسال بود. ماهها در موردش فکر کردم. هر چیزی را که میدوختم…Continue reading والای/وال ای/وال-ئی نمدی
قدر
نیمرو را همانطور که دوست داشت درست کردم. زردههای تخممرغ خوشگل و گرد و نارنجی. گذاشتم جلوش که داشت داد و بیداد میکرد. سر برادرم سر مادرم. چند باری که سر مادر داد زد و مادر معصوم و مظلوم چشمهاش پایین آرام لقمهاش را میجوید قلبم به درد آمد. تا اعتراض کردم ایستاده بود جلوم…Continue reading قدر
پرزیدنسی*
«… انگلیسیها هر بار بیش از پنج سال در هند نمیمانند؛ و اگر صدهزار تن از آنان بر هندوهایی سه هزار برابر تعداد خود جکومت میکنند برای این است که آنان به قدر کافی در هند نماندهاند.» ویل دورانت/جلد اول: مشرق زمین گهواره تمدن/کتاب دوم: هند و همسایگانش/ص. ۴۵۶ *قلمرو کمپانی هند شرقی در هند.…Continue reading پرزیدنسی*