به عقیدهی سارتر، نثرنویس، به حقیقت هستی نزدیکتر از شاعر است، زیرا که نثرنویس با زبان واقعیتری سر و کار دارد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ « قُلْ فَاتُوا بِسُورَهٍ مّثلِهِ … »* در اواخر اسفندماه سال ۸۴، اینجا دربارهی کپیرایت، و «کلمات من» نوشتم. این، البته، به مذاق خیلیها خوش نیامد و، حتی « نامتواضعانه » هم قلمداد…Continue reading مالکیت کلمات
ماه: اردیبهشت ۱۳۸۵
دلتنگم!
«افتادگی آموز اگر طالب فیضی: هرگز نخورد آبْ، زمینی که بلند است.» پاسخ تشنهام، چونان که کویری سوخته در ظهر تابستان زیر آتشبازی خورشید بر بلندِ چون تنوری باژگونه: تفّ و تاب و سوز از او باران. و ایستادهام، کوه را مانند، با ستیغ گردنافراز غرورم آسمان پیوند. ور شکفته…Continue reading دلتنگم!
تعبیرم کن!
« مکن درین چمنم سرزنش به خودروئی چنانکه پرورشم میدهند میرویم » ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ « پس در خواب شدم و در خواب، نماز به قبلهای دیگر گذاردم، و در حین نماز، قبلهی دیگر هم، گم نمودم و نیت نماز سهو کردم، … پس در خواب چنین بودم! » دختری از دریای روبرو « اگر میخواهی توی…Continue reading تعبیرم کن!
مناظرهی احسان نراقی با اسماعیل خوئی -۲
این شما را یاد چی میاندازد؟!: « … این جانبداری محافل چپی از اسرائیل در اروپا شاید نشانه «عذاب وجدانی» باشد که روشنفکرانغربی از خاطره جنایات هیتلر در درون خود احساس میکنند. اینان شاید میخواهند، با دفاع از اسرائیل، «بیطرفی» نژادی خود را نشان دهند. اما آیا انصاف است که، در این میان، فلسطین…Continue reading مناظرهی احسان نراقی با اسماعیل خوئی -۲
مناظرهی احسان نراقی و اسماعیل خوئی -۱
گاهی میشود که از کتابخانهی نازنین برادرم کتابی ازاین دست پیدا کنم که آنقدر صفحاتش زرد و تُرد شده باشند که بترسم از ورق زدنشان، اما عطش سیریناپذیرم، لذت مناظرهای دو محقق، دو شرقی در باب آزادی شرقی و آزادی غربی، این کشش وصفناپذیری که گفتگو را امتدادی ناگسستنی میبخشد، شاید بیتابیی چنین جنونآوری…Continue reading مناظرهی احسان نراقی و اسماعیل خوئی -۱
کرگدن
دلم گریه میخواهد و تو هنوز منتظری تا سرم تا سنگین که شد، قلبم که توی دهانم به تاپتاپ افتاد شاید، هوس که کردم، شانهات را پیش بیاوری و من چقدر سردم است … میسوزم از تبی که افتاده است این چند روز به تنم. یاد آبی چشمهایی که تطهیرم میکردند، این روزها احساس میکنم…Continue reading کرگدن