دیروز آرام عزیزم آمده بود خانهامان برای کیک تولد خوری. با رساندن چند تا زحمتی که داده بودم بهش. کلی حرف زدیم تا رسیدیم به دوران درخشان تحصیل و بعد من از خرخوان بودنم گفتم و آرام از شیطنتها و بازیهاش. امیر هم ریز ریز میخندید و احیاناً از این همه چیپ بودن همسر محترمه…Continue reading آنی مانی …
ماه: بهمن ۱۳۹۱
یا نبی سلام علیک
زبان عربی را خیلی دوست دارم. شنیدنش به هر نحوی از انحا سر ذوقم میآورد. قبلاً نوشته بودم که دیدن یک خواب، مرا سر اشتیاق آورد که این زبان را خوب بیاموزم. دورهای هم بود که حتی از زبان انگلیسی بهتر بلدش بودم، حالا نه. کمی ته کشیده است سوادم. ولی هنوز هم آن تلفظ…Continue reading یا نبی سلام علیک
نهم بهمن بود. سال پنجاه و هفت
به آقامون میگویم هیچ احساس کسی را ندارم که سی و چهار سال زندگی کرده باشد. سی و چهار سال شوخی نیست. اینکه بنشینی و فکر کنی توی این همه سال چه گلی به جمال دنیا کاشتهای؟ هیچ. باید «هیچ» تا شمع میچیدیم روی کیک دو نفرهامان. هیچ.
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامَه …
نمیدانم اگر چند سال پیش بود، در یک همچین موقعیتی چه میکردم؟ احتمالا باید تابستان میبود و من خالچهی پیر را پهن میکردم جلوی پنجره اتاق، توی حیاط. قبلش حیاط را آب میپاشیدم و جارو میکشیدم. بعد دراز میکشیدم روی خالچه، بدون بالش و البته باید موسیقی هم باشد. موسیقی را خیلی سال پیش با…Continue reading از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامَه …
هالیوودیسم!
«آرگو، فیلم جدید بن افلک درباره فرار شش آمریکایی از ایران، تریلری معرکه است. حتی اگر پایانش را بدانی. من عرقریزان سالن سینما را ترک کردم، درست شبیه همان موقعی که از اتوبوس فرودگاه پیاده شدم تا سوار هواپیمایی سوئیسایر شوم که در ژانویه ۱۹۸۰ تهران را ترک کرد. من یکی از شش آمریکاییای بودم…Continue reading هالیوودیسم!
ای عشق، مرا بهخاطر آور …
اویس بیمار است. یعنی چند هفتهای بود که غذا نمیخورد. بعد جمعه دیدیم خوابیده کف تنگ، یکوری و تقلا میکند. کف تنگ هم یکجوری لزج بود. امیر گفت دارد میمیرد. بلند شد آبش را عوض کرد که اگر هم مُرد تر و تمیز بمیرد لابد. بعد دیدیم نمیمیرد ولی گویا یک سمت بدنش سِر شده…Continue reading ای عشق، مرا بهخاطر آور …
موتیفات دیماهانه!
۱. «نگران جهانی هستم که تو را نداشته باشد و از قضا جهان ِ من هم باشد – ز.ب.م -» ۲. اشارپ را تمام کردم. سریع فرستادم تبریز برسد دست تسبیح که مبادا وسوسه شوم برای خودم بردارمش. ۳. اگر تاب سیب را شروع نکرده بودم الان به این تصمیم کبرایم همت میگماشتم که بافتن…Continue reading موتیفات دیماهانه!