پشت دروازه دانشکده دندانپزشکی منتظر اسنپ بودیم و من داشتم برای الهه تعریف میکردم که ۲۳ سال پیش آمدم بیمارستان امام خمینی که همین بغل است و آنقدر افسرده بودم که وقتی متصدی ام آر آی از من پرسید اسم دکترت چیست چند بار تکرار کردم «آ» و یادم نیامد که اسم دکترم چیست. تا…Continue reading خیابان دلتنگی کدوم وره؟
برچسب: ام اس
گفتم آهندلی کنم چندی؟*
بعد از هشت سال، از بس از پینترست پیغام پسغام میرسید به صندوق الکترونیکی که گفتم بروم ببینم چه خبر است. خبر باز کردن پوشه تبریز و دیدن عکسی هوایی از قشنگترین نقطه عالم بود. لرزیدن دل و تر شدن چشم. شاکی من باید باشم یا تو؟ گیریم شنبه توی مسیر خیالم از…Continue reading گفتم آهندلی کنم چندی؟*
تجربه شیرین تزریق دردناک بوتاکس
بازگشت سلحشورانه اسپاسمها به پاهای محترم را تبریک و تهنیت عرض مینمایم. بازگشت شبهای دردناک، پاهای دردناک و پیچ و تاب خوردن پاهای خشک شده در همدیگر. در تصور هم نمیگنجد میدانم، چه برسد به اینکه باور کنید.
شبه موتیفات دور دنیا در ۴ ساعت
* خیلی وقت بود که دنبال جایی بودیم که بشود عکس سرتاسری از دندانهایم بگیریم اما با وضعیتی که بدنم پیدا کرده امکانپذیر نبود. از طرفی از سال ۹۹ با تشدید بیماری و اتفاقات مختلف مثل ظهور هیولا و دردسرهایش اصلاً امکان نداشتیم که به دندانهایم فکر کنیم. تا اینکه اواخر پارسال دندان نیشم شروع…Continue reading شبه موتیفات دور دنیا در ۴ ساعت
ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک
دیشب ناگهان یاد این نوشته افتادم. یاد آن روز برفی. یاد اینکه چطور سراسیمه خودش را رسانده بود به من تا مبادا توی برف زمین بخورم کسی نباشد بلندم کند، و خب با گریه خوابیدم. کسی در من نهیب میزد شب عید است با گریه نخواب اما بیصدا گریه کردم و بیخبر خوابم برد.
این پست در دوازدهم دیماه گذشته باید نوشته میشد*
در توییتر شخصی این فیلمچه را به اشتراک گذاشته بود و نوشته بود: «یه چیزی کشف کردم خوراک تنبلها.» سال ۸۸ مونا در وبلاگش، یکی از نوشتههایش را اینطور شروع کرده بود: «تا حالا شده بخواید چراغو رو خاموش کنید نتونید !! تا حالا شده بخواید چراغو روشن کنید نتونید !! و یا تا حالا…Continue reading این پست در دوازدهم دیماه گذشته باید نوشته میشد*
حتی اینم اینطوریاست
این عکس و این نوشته را از اینستاگرامم برداشتم. عکس را ۱۰ آذر سال ۹۵ گرفتهام خانه سوممان. ناخنهایم را تا سال ۹۸ خودم کوتاه میکردم. حتی ناخن پاهایم را که واقعاً خیلی سخت بود. بعد از آن کمکم ناخنهایم را درست مثل ویولت که برادرزادهاش کوتاه میکرد، برادرزادهام مهدیه کوتاه میکرد. نمیدانم چرا فقط…Continue reading حتی اینم اینطوریاست