«أَلَا وَإِنِّی لَمْ أَرَ کَالْجَنَّهِ نَامَ طَالِبُهَا وَلَا کَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا» بدانید که من چون بهشت جایی را ندیده ام که خواهانش چنین خواب و آسوده خاطر باشد و نه چون دوزخ که فراری از آن چنین خفته و بیخیال باشد. از خطبه ۲۸ نهج البلاغه
برچسب: خواب
با تو برآمیختنم آرزوست / وز همه کس وحشت و بیگانگی*
یکم: امام عسکری میفرماید: « مَنْ أَنِسَ بِاللَّهِ اسْتَوْحَشَ مِنْ جَمِیعِ النَّاس» کسی با خدا انس پیدا کرد، از مردم وحشت میکند. یعنی نمیتواند به راحتی بین مردم برود. کودک وقتی در آغوش مادرش باشد و بخواهی به او نزدیک بشوی روی خود را برمیگرداند و تا جایی که میتواند در آغوش پدر یا مادر…Continue reading با تو برآمیختنم آرزوست / وز همه کس وحشت و بیگانگی*
شفاعت نان در قیامت مقبول است؟
رفته بودم بیمارستان. کسی حرف نمیزد. همه در سکوت کار میکردند. قانون جدید بود. وسط یکی از بخشها خانم باقری را دیدم رفتم جلو و بغلش کردم، بغلم نکرد. گفتم دلم برایت تنگ شده بود فقط لبخند زد و ترسید حرف بزند. فقط وقتی قرار شد به دستور خانم دکتر تقوی برویم یک بیمارستان دیگر…Continue reading شفاعت نان در قیامت مقبول است؟
گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت
امروز باز هم حالم خوب نیست چون دیروز ظهر ۳ قاشق اضافه خوردم. عصر دو قاچ گلابی خوردم فشارخون رفت بالا. از آن طرف خانمهای همسایه آمدند دیدنم. امیر رفته تهران مهمانم زیاد شده. همین شنبه دو تا از همکارها آمدند مجدد دیدنم که سر سوختگیام خیلی زحمت کشیده بودند. ظهر هم خواهرم آمد بعد…Continue reading گفتم غم تو دارم گفتا غمم حلالت
تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست*
این قسمت تعبیر خواب سریال یوسف پیامبر خیلی عجیب است. معمولاً در تعبیر خواب انگور آمده که غم و اندوه است و گریه. یعنی اگر این خوابها را امروز بخواهی با این تعابیر، تفسیر کنی، آنکه سبدی از نان بر سر داشت سرنوشت بهتری میداشت تا آنکه خوشه انگور در جام فشرده. چند روز پیش…Continue reading تا خواب خوش که را برد اندر کنار دوست*
خوابگرد شاملم نمیشود
فقط میخوابم. خواب میآید از دری که نیست و پنجرهای که نیست و در برم میگیرد. در خوابم اصلاً. در خواب زندگی میکنم. در خواب درد میکشم، هیولا از گوشهای به گوشهای میخزد. ناخنهایش را فرو میکند در درونم و پشت و رو میکند. قشنگ همین شکلی درونم را در درونم پشت و رو میکند.…Continue reading خوابگرد شاملم نمیشود
ظرافتها
در سخنرانیهای امام خمینی جان دیدید که مرحوم احمد چطور بیقرار و نگران چشم از پدرش برنمیدارد؟ یکبار به سیب میگفتم توی این خوابم هم احمدآقا سریع آمد که امام به زحمت نیفتد و یک نگاه تندی هم انداخت به من که بچه تو ادب نداری پدر پیرم را بلند میکنی؟ نکته دوم هم آن…Continue reading ظرافتها