۱۲

 هوا که گرم‌تر شد، برف و یخ کوه و دشت که آب شد، مردها با بیل و کلنگ‌هایشان افتادند به جان زمین‌ها، دیوارهای کاه‌گلی‌ی کوتاه را که خراب شده بودند،‌ دوباره ساختند. زن‌ها شلیطه‌هایشان را درآورده بودند و مثل مردها تنبان پوشیده بودند و پاچه‌ی شلوارها را زده بودند بالا و ساقه‌های پلاسیده ی گندم‌ها…Continue reading ۱۲

سالها ذاتاً تویی!

۱- بزرگ شدن، این‌طور بزرگ شدن را دوست دارم. احساس می‌کنم وارد دوره‌ی جدید شده‌ام، دوره‌ای از زنده‌گی‌ام که می‌توانم بارور شوم، میوه بدهم. می‌توانم چیده شدن میوه‌هایم را تماشا کنم، بوییده شدن‌شان را و دست‌چین شدن‌شان را ببینم، و از خورده شدن‌شان لذت ببرم …  ۲- بالاخره بغض آسمان تبریز هم شکست … برف‌برف گریه…Continue reading سالها ذاتاً تویی!

جمع نیکان

نه، عددی مقدس میان رومیان بوده است، تمامی‌ی مضارب عدد سه، در قاموس رومیان اعداد کامل قلمداد می‌شدند، و بهمن؛ وهومنه، فرشته‌ی مقرب درگاه اهورامزدا، سمبل‌ش، دلو است؛ آب … و سال پنجاه و هفت، سال اسب است …

۱۱

قهرمان خان، دیگر کمتر توی ده پیدایش می‌شد، از اول هفته تا آخر هفته را می‌رفت اهر پیش دوستان‌ش، سلیمان هم از خروس‌خوان که بیدار می‌شد، تفنگ قادر را برمی‌داشت و سوار کهرش می‌زد به دل کوه، مباشر شده بود همه کاره‌ی خان و هر روز نزدیکی‌های ظهر سر می‌زد به ده. نرگس خاتون کارش…Continue reading ۱۱

۱۰

روی تخت، لای ملافه‌ها پیچ می‌خورد و دندان‌هایش را به هم فشار می‌داد. دانه‌های درشت عرق روی پیشانی‌اش نشسته بود، مادر هنوز برنگشته بود، هوا داشت تاریک می‌شد و صدای زوزه‌ی گرگ‌هایی که بدعادت شده بودند پیچیده بود توی ده. نرگس خاتون خسته شده بود و پای تخت عروسش دراز به دراز افتاده بود. دکتر…Continue reading ۱۰

بودا بود

  دوست بسیار ارجمندی، آمار جالبی از نوشته‌های اخیر من برایم فرستاده است که برایم بسیار جای خوش‌وقتی بود. این‌بار سعی کردم طبق این آمار تغییری در نوشتن‌م بدهم: «… یک بررسی آماری که روی ۲ نوشته آخر شما انجام دادم موید همین مساله است و کلمه ” بود ” در نوشته های شما حتی…Continue reading بودا بود

۹

به ماه گرد توی آسمان نگاه می‌کنم، سردم است و ماه انگار از همیشه سفیدتر. مات‌تر! یاد قصه‌ی ماه و قنداق می‌افتم و دل‌م می‌خواهد آنقدر زل بزنم به ماه که بَرَم دارد از غربت تلخ این زمین … ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   مزرعه‌ی خان زیر و رو شده بود. خان سگرمه‌هایش رفته بود توی هم و…Continue reading ۹