بی‌بهانه*

( برای مردان ایکس ایکس ایکس)  …حق با توست! ولی این هم بسیار بد و بد و بد و … حتی بد تر است.اما بد و بد نام ما هستیم.همه چیز را بد می دانیم؛فلانی روحیه ای متفاوت از ما دارد خیلی بد است،فلان کس ارتباطش را با ما قطع کرده خیلی بد است!…ظرفها را از…Continue reading بی‌بهانه*

پیرانه سرم …

و به نماز تو ایستادن را دوست می دارم! و در تمنایی دیرین دستان قنوت به سویت دراز می کنم و فریادی بی صدا از گلویم برنیامده در فضای عرش بی کرانت می پیچد … از غربت سرد این زمین برگیرم! **** راستی تا به حال عاشق شده ای؟ برای عشقت شعر گفته ای؟ ……Continue reading پیرانه سرم …

تفأل

« … ای دل ریش مرا با لب تو حقّ نمکحق نگهدار که من میروم الله معـــــک … » ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ♀ سکوت کن! ψ    این یادداشت این‌جا ….. شهید شد …

همبسترم خاک!

فَبِــأی آلاء ربّکــــما تُکــــذّبان … امروز نمی دانم چرا اینقدر هوایت کرده بودم … مریم نبود تا به بویش عادت کرده بودی  آرام آرام حالا که پاییز دارد اینقدر راحت درختچه ی بالای سرت را زرد می کند نزار … زار … نمی دانم امروز عید بود … امروز آن بالا شاید مهمانی بود که…Continue reading همبسترم خاک!

اتفاقی در غزل: سیامک بهرام‌پرور

« عطر تند نارنج» اتفاقی در غزل* روز بیست و هفتم مرداد امسال بهانه ای بود برای دیدار آقای شاعرانه ها و گلاره بانو تا من بعد ها به حمید بگویم هرگز فکر نمی کردم سیامک اینقدر مهربان باشد!!! « عطر تند نارنج » کتاب شعر دکتر برای منی که شعر که بخوانم «کهیر» می…Continue reading اتفاقی در غزل: سیامک بهرام‌پرور