در رکاب باد چون برگ خزان افتاده‌ایم*

    پاهایم زخمی‌اند، جاهایی که تصورش هم نمی‌کردم، خوب نمی‌شوند، طول می‌کشد خوب بشوند. شب‌ها باز اسپاسم دارم منقطع. بیدارم می‌کنند و عذابم می‌دهند و بعد آرام می‌گیرند با یک نئشه‌گی خاصی که سریع خوابم می‌برد تا دو سه ساعت بعد. ‌ ‌حالا من نوشتم شفا و این صحبت‌ها، چشم نامبارکی که جدی‌اش گرفتی…Continue reading در رکاب باد چون برگ خزان افتاده‌ایم*

هنگ‌آوت

دلیل اینکه گاهی دیگران ما را آزار می‌دهند، نیاز آنان به دعای ما و توجه الهی است. اگر برای آنان آمرزش و برکت طلب کنیم، دیگر ما را نمی‌آزارند، بلکه از زندگی ما بیرون می‌روند به آنچه صلاحشان است، روی می‌آورند. ‌ کاترین پاندر /از دولت عشق /ص.۴۳ ‌ ‌ پ.ن: آدم‌هایی که در حقم بدی…Continue reading هنگ‌آوت

از مراتب عشق

  از ابتدای امسال پاهایم به طرز دردناک و اذیت کننده‌ای اسپاسم داشتند خصوصاً در طول شب و یا بعدازظهرها موقع خواب. خواب؟ چیزی بود که در تمام این مدت تعریفش را گم کرده بودم. تنها وقتی می‌شد بخوابم که لحظه‌ای بعد از پیچ و تاب بسیار پاهایم در یکی از پهلو رها می‌کردند و…Continue reading از مراتب عشق

Body of lies

  ‌ از وقتی یادم می‌آید همه مردم ایران بلااستثنا یک فامیل دور و همسایه و آشنا داشتند که در برهه‌ای حساس بدون تغییر متغیر در آلمان زندگی کردند و خصوصاً از برخورد پیرزن صاحبخانه متنبه شدند و تنها متغیری که تغییر کرده قند و برنج و سیب‌زَمَنی و پنیر بوده! این دروغ را آنقدر…Continue reading Body of lies

سلسله مراتب

  جای شلوغی نشسته بودم. مرد جوانی که دکتر صدایش می‌زدم آمد کنارم گفتم آیا ناخن‌های پای بی‌حرکت نرم می‌شود؟ ناخن‌های پای چپم نرم شدند و ضخیم و بدشکل. گفت البته و پای چپم را گرفت توی دستش، انگشتان و ناخن‌هایم را معاینه کرد. همین‌طور که صحبت می‌کردم تمام پاهایم را دست کشید. بعد زیر…Continue reading سلسله مراتب