در کوه می‌شود نبی شد!

چقدر عجیب است که این روزها کمتر می آیم سراغ کاغذها و خودکارها و چموشی کلمات، مات! و این همه حرف که توی کله ام جمع شده اند و از کاسه چشمانم، از سوراخ گوشهایم، دماغم و دهانم بیرون می زنند؛ چقدر دلم تنگ شده است برای نوشتن و نوشتن برای تو! گفته بودم که…Continue reading در کوه می‌شود نبی شد!