أفلا تتذکرون

دیروز شبکه‌ی مستند برنامه‌ی «علم و اسلام» را پخش می‌کرد که نمی‌دانم محصول کدام کشور است ولی عالی است. دیروز مرد مرا بُرد مصر و گفت اگر غرب ادعا دارد که زبان هیروگلیف را در قرن نوزدهم فلان و فلان رمزگشایی کردند نه قرن زودتر «ابن وحشی» نامی [که هر چه جستجو کرذم از او…Continue reading أفلا تتذکرون

حال و هوای گریه دارم، شانه می‌خواهم*

۱.تبریز سرد بود و حضور تسبیح و پدرش نگذاشت بوئیدنِ بویش مرا و بغضم را بشکند. تسبیح بیش از آنچه انتظارش را داشتم خوشحال بود. دلم نیامد با بغض هفت ماهه‌ام که نزدیک بود بشکند ناراحتش کنم. ۲.تبریز با باد و باران و زلزله گفت خوش‌آمدی سوسن. من روی خاکِ سرخش دراز کشیدم و گفتم…Continue reading حال و هوای گریه دارم، شانه می‌خواهم*

خواب‌ها

  امروز توی خواب بودم و استرس شدیدی را داشتم تحمل می‌کردم. قرار بود صبح زود فیزیوتراپم بیاید و وقتی بیدار شدم ساعت هفت و نیم بود. امیر هنوز بیدار بود و کار می‌کرد. گفت فیزیوتراپم پیامک زده است که شب می‌آید و تبعاً امیر بیدارم نکرده است. از خوابم گفتم و از وحشت، عصبانیت و استرسی که…Continue reading خواب‌ها

چون می‌روی، برو! نمان!

من آدم قهر نیستم. معتقدم قهر آدم را کوچک می‌کند. تعداد کسانی که از کودکی تا الآن باهاشان قهرم به تعداد انگشتان یک دستم نمی‌رسند. طولانی‌ترین‌شان دختر همسایه/هم‌کلاسی‌ام بود که به برادرم توهین کرد. شاید ده سالم بود. خواهرش خیلی آمد واسطه شود، نشد. من قلبم شکسته بود. شکستنِ قلب یک بهمنی فاجعه است. آدم…Continue reading چون می‌روی، برو! نمان!

نان بعد از قرآن دومین برکت خدا بر زمین است.

مادر من زنِ بی‌سوادِ آداب‌دانی است. آنچه من اکنون هستم چیزی است که مادر در من پی ریخته است. یکی از مهم‌ترین آداب‌ مادرم احترام عجیبی بود/هست که برای «نان» قایل بود/هست. وقتی این نوشته‌ی لوا زند (+) را می‌خواندم یادِ مادرم افتادم که نان را شریف می‌داند. مادرم تکه‌های نان را می‌بوسد و بر…Continue reading نان بعد از قرآن دومین برکت خدا بر زمین است.

چشم‌هـــــــــــــــــــایش

اتاق پنج اتاق عمل بیمارستان شهدا باشد، من باشم و خانم عبادی و دکتر فریدون میم. خانم عبادی مثل همیشه گیر داده باشد به فریدون که زن بگیر و فریدون عقده‌ی خودکم‌بینی‌اش گُل کند باز که من دهاتی‌ام  کی به من دختر می‌دهد بابا. خانم عبادی بگوید خانوم جعفری یک دختر خوب می‌شناسد همشهری خودت.…Continue reading چشم‌هـــــــــــــــــــایش