اسب ابلق شاهزاده‌ی معمولی یا لبخند هیجده‌ساله‌ی رامین.

اعلام همه نوع و گونه برائت: این یک داستان واقعی است ولیکن، تمام شخصیت‌های این داستان خیالی می‌باشند و هر گونه تشابه اسمی و وصفی، کاملاً و شدیداً تصادفی می‌باشد. گفته باشم! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حذف شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مادر رامین را دیدم! خیلی وقت بود که نمی‌دیدم‌ش که با آن عشق می‌آمد و با جاروی کوچکی اطراف‌ش…Continue reading اسب ابلق شاهزاده‌ی معمولی یا لبخند هیجده‌ساله‌ی رامین.

فرصت را غنیمت دانستن یا قلم توتم من است!

اعلام همه نوع و گونه برائت: این یک داستان واقعی می‌باشد، ولیکن، تمام شخصیت‌های این داستان خیالی می‌باشند و هر گونه تشابه اسمی و وصفی، کاملاً و شدیداً تصادفی می‌باشد. گفته باشم! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ * این همه «خودسوزی»ها را چگونه تعبیر کنیم یوزارسیف حکیم؟ ** دل آبی‌ات از من آزرده است چو دریا که در…Continue reading فرصت را غنیمت دانستن یا قلم توتم من است!

موتیفات اسفندانه

۱. هوا رقیق شده است و خورشید دارد گرم‌تر می‌تابد و روی شاخه‌های درخت آلبالوی پیر باغچه‌ی من، سر و کلّه‌ی جوانه‌ها پیدا می‌شوند و بوته‌های هرس نشده‌ی رُزهایم، دارند خمیازه می‌کشند و تا دیر نشده باید بیافتم به جان باغچه‌ام. قبل از آنکه درد را بفهمد! ۲. عموی بزرگ‌م را خیلی کم‌رنگ به خاطر…Continue reading موتیفات اسفندانه

بدبینانه‌ترین حالت!

* هرکس با قوه‌ی تصور خودش کسی دیگر را دوست دارد. و این از قوه‌ی تصور خودش است که کیف می‌برد. صادق هدایت ** … و تو دست‌هایت را باز می‌کنی ستاره‌ها به سوی آسمان پر می‌کشند ناگهان خورشید گم می‌شود و آسمان پر از نگاه‌ تو می‌شود … سمیه یحیی‌زاده *** وقتی خبر پرتاب…Continue reading بدبینانه‌ترین حالت!

واشرح لی صدری

« ربِّ اشرحْ لی صَدری و یسِّرلی امْری وَ احْلُل عُقدهً مِنْ لسَانی یَفْقَهُوا قَولی … »              طه:۲۸ * ابرها دلگیرند، مثل من، آسمان بی‌تاب است و مرا می‌خواند و تو را می‌خواند و تمام دل این مردم پاک با ما باش زندگی رقص من و آیینه و باران است … م.حسین‌زاده/۸۵ ** «خدایا!…Continue reading واشرح لی صدری

یوسف پیامبر!

امروز از صبح مادر حال‌ش خوب نبود و حال‌ش خوب نبود او سرایت کرد به تمام ارگان‌های ذی‌نفع و غیر ذی‌نفع هیکل بنده و افتادم توی خانه و دست به سیاه و سفید هم نزدم! * بخوانید! ۱. روزی‌که بچه‌ها بازی نبودند! ۲.خاتمی‌نامه – ۱ ۳. اندر احوالات براندازان نرم! ۴. فروختن خیار در کنار…Continue reading یوسف پیامبر!

فوق‌العاده فوق‌العاده یا منوچهر احترامی هم آسمانی شد!

«… پیر ما به پارک رفت و انگشت در سوراخ بینی کرده بود به قصد تفرج. گفتند: معتاد است. پیر ما، بر روی نیمکت نشست. گفتند: بازنشسته است. برخاست. گفتند: بیماری خجلت‌آور در مباسن خود دارد که وی را از نشستن بر نیمکت معتذر می‌سازد. بار دیگر نشست. گفتند: بیماری وی بهبود یافت. بار دیگر…Continue reading فوق‌العاده فوق‌العاده یا منوچهر احترامی هم آسمانی شد!