ماه: مرداد ۱۳۹۶
روند طبیعی
نمیدانم از زاناکس است یا چه که اینقدر میخوابم و اینقدر چاق شدم. یا خیال میکنم چاق شدم. معیار خاصی ندارم جز خیال. یک بیتفاوتی قشنگی را دارم تجربه میکنم. مثل روحی که بالای سر جسدش معلق است و چیزهایی میبیند و میشنود و به هیچ کجایش نیست. غمها غمگینم میکنند و افکار آزارم میدهند…Continue reading روند طبیعی
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
خواب اول را موقعی دیدم که مادر هنوز حال و روز خوشی نداشت. خواب دیدم با مادر از سفر زیارتی برگشتهایم ولی با فاصله زمانی و او زودتر از من رسیده. دیدم از پلهها میرفتم بالا برسم به سالنی که خانم شاملی با عجله و خندان از من جلو زد و گفت بالا میبینمت –…Continue reading دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
دور گردون
مادر باز هم بستری شد.
نوستالژی سالهای بعد چه خوب نوشته
نوشته است (+): زن در ریگِ روان ایستاده است و من کتاب را می بندم، یعقوب در انتظارِ عشق راحیل پیر می شود و در انتظار عشق یوسف کور، و من با رویاهای نداشته ام با تو، میرقصم!… ما رویا نداشتیم! همه چیز از آنجا شروع شد که ما رویا نداشتیم!… من از تو رویا…Continue reading نوستالژی سالهای بعد چه خوب نوشته
برای هر جنگی زمان درازی بجنگی در پایان بسختی به یاد خواهی آورد که چه کسی هستی. *
اسم فیلم یادم نیست گیرم دو بار تماشایش کردم و گیرم که من طرز خاصی در تماشای فیلم دارم. به هر حال. دخترک از برادرش در مورد کارتپستالها پرسید و پسر گفت میرفتم فرودگاه و کارتپستال شهرهای مختلف تو جاهای مختلف دنیا میخریدم و بعد میرفتم سراغ مسافرهایی که میرفتند به فلان شهر. میگفتم یادم…Continue reading برای هر جنگی زمان درازی بجنگی در پایان بسختی به یاد خواهی آورد که چه کسی هستی. *
هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید
از وقتی به فکر رنگ کردن موهایم افتادم که این نوشته مریم (+) را خواندم. آن حسی که توی نوشتهاش بود را هوس کردم. آنجایی که شوهرش بغلش کرده بود و گفته بود زن خارجی. خیلی قشنگ بود. خوب امیر دوست نداشت. همیشه مخالفت میکرد مثل تابستان پارسال که من و خواهرم را رساند آرایشگاه.…Continue reading هرگز ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید