مزار شریف

آن شب که امیر یکهو قبل خواب یادش آمد قرار بود آدرس قبر دایی اسماعیل را از سایت بهشت زهرا پیدا کند، یادم افتاد که هیچ نشانه‌ای از تو ندارم. هیچ نشانه‌ای حتی سنگ قبری … حتی آدرس سنگ قبری که حتی نشود بروم بالای سرش … هیچ. جز زخمی که گاه تیر می‌کشد.

سربازها

سربازها شخصیت‌های جالبی هستند برایم. در دورانِ خاصی از زندگی‌شان هستند که کشف‌ش برایم جالب است. کاش کسی از دورانِ سربازی‌ش می‌نوشت. یکبار به حسین جعفریان (+) گفتم بنویس. اگر مرد بودم در موردش حتماً می‌نوشتم. کله‌ی نترسی که من دارم. یادم هست سال ۷۹ باید برای مدتی قرص آهن مصرف می‌کردم. داشتم می‌رفتم شیفت…Continue reading سربازها

مرا تو بی‌سببی نیستی ..

همین دو روز پیش یک پست مفصلی توی ذهنم نوشتم که نشد بیایم اینجا پابلیش کنم. ماند و ماند تا نفسش تمام شد. دارم کتاب عذاب وجدان می‌خوانم هنوز. دلم نمی‌آید از بس قشنگ است. چند روز قبل آیدا برای دور هم فیلم بینی‌شان، فیلم Amore را گذاشته بود توی اینستاگرامش. یاد تمام رنجهامان افتادم.…Continue reading مرا تو بی‌سببی نیستی ..

از ماجراهای واقعی

یکبار اینجا خبر دادم که سینما آزادی برای معلولین با یک نفر همراه بلیط رایگان می‌دهد.بعدتر خبر دادم که شرطش این است که یلخی و الله بختکی بروی ببینی چه فیلمی به ساعت یلخی بختی تو می‌خورد را ببینی و تازه روز سه‌شنبه و آخر هفته و تعطیل نباشد. اینطوری شد که امیر جان که…Continue reading از ماجراهای واقعی

حسنی جمعه به مکتب می‌رفت

راننده‌ی ونی که مردم را از دم پارکینگ می‌رسانی دم باغ پرندگان نمی‌دانم پیش خودت چی فکر کردی که نگذاشتی همان‌جا که گل و گشاد بود و طبعاً امیر راحت‌تر می‌توانست مرا بلند کند بگذارد روی صندلی جلو، نگذاشتی ما سوار شویم و خیلی مسئولانه ده بیست متر رفتی جلوتر کنار جدول پارک کردی می‌دانی…Continue reading حسنی جمعه به مکتب می‌رفت

سوسن جعفری مادر شد*

پنجشنبه‌ای که گذشت، آرتین به دنیا آمد. اولین نوه پسری خواهر دوم. یعنی سیب و تسبیح هم عمه شدند. چند وقت پیش که عروس خواهرم گفت اسم بچه را می‌خواهند بگذارند آرتین، تلفظش برایم سخت بود و غیر معمول. کمی که گذشت فهمیدم چرا غیر معمول بود. آرتین شکل غیر معمولی از مارتین بود. حالا…Continue reading سوسن جعفری مادر شد*