آن موقعها که نمیشد بدون بقچهبند، دستگاه پخش ویدئویی آورد توی خانهها، آخر هفتهها شوهر خواهرم فیلم هندی کرایه میکرد و چون من همبازی بچههاشان بودم، بالطبع من هم مجبور میشدم بنشینم به تماشای نهینهیها. یک فیلمی هم بود که یک پسری برای اینکه کاری کند تا پدر عیاشش دوباره مادرش را بخواهد، مادر دهاتیاش…Continue reading ماوقع!
ماه: اسفند ۱۳۹۰
از خُرده تفاوتهای زن و شوهری
امیر حافظهی عجیبی دارد. عجیب چون گاهی یادش میرود کلید در خانه توی جیب شلوارش است و میافتد توی دردسر و گاهی تا مینشینیم توی تاکسی و رادیو دارد دیالوگی را پخش میکند یکهو میگوید این را یادت هست؟ میگویم چی؟ میگوید همان فیلمی که شهاب حسینی بچه مثبت است و دختر حوله روی سرش…Continue reading از خُرده تفاوتهای زن و شوهری
موتیفات اسفندانه!
۱.آخرین باری که احمدرضا را دیدم، کلی پیادهروی کردیم و وقتی امیر تعدادی عصای خوش و آب و رنگ نشانم داد که یکی را انتخاب کنم، احمدرضا خواست که روی ترک کردن عصا متمرکز شوم و نه خریدن عصای جدید. حالا، احمدرضا! من دارم قدمهای بزرگی برای این کار برمیدارم. قدمهایی که گاهی به شدت…Continue reading موتیفات اسفندانه!
The Artist
یک فیلم صامت و سیاه و سفید آن هم در این دوره و زمانه ساختن و با همین فیلم نامزد دریافت کلی جایزه هم بودن، به قدر کافی کنجکاوی آدم را تحریک میکند. خصوصاً که رقیبِ درخت زندگی هم باشد و درخت زندگی را هم تماشا کرده باشی و چنگی به دلت نزده باشد و…Continue reading The Artist
آنچه مردان در مورد زنان نمیدانند!
خرید کردن، حالِ ما خانمها را خوب میکند. این یک مسئلهی خیلی خیلی اثبات شدهای است؛ حتی اگر قبل از خارج شدن از منزل حالِ پاهاتان خوش نباشد و موقع پایین رفتن از پلهها هم با کله بیافتید توی بغل آقاتون و بند اول انگشتِ اشارهی دست چپتان کبود شود، باز هم حال و روزتان…Continue reading آنچه مردان در مورد زنان نمیدانند!
.. . ـ ..
خواب دیدم مردهام. اصلاً یادم نیست چشمهایم کِی گرم شدند که من خواب هم دیدم و اصلاً قبلش شده بود که به مردن فکر کنم یا نه؟ نه. درد داشتم و یادم هست حتی کم مانده بود گریه کنم که نکردم. فیلم دیده بودیم و دیروقت بود و من خوابم میآمد و امیر فکر میکرد…Continue reading .. . ـ ..
که نگارت شوم بیا!
وقتی هنوز هم ساعاتی از روز که کنار هم نیستیم اینطور دلتنگِ هم میشویم، یعنی چقدر خوب است … یعنی چقدر خوشبختیم …