«باغ ایرانی» را امیر صادقی دوست عکاسم معرفی کرد. پارسال. البته ما سال گذشته وقتی رفتیم که لالههایش را چیده بودند ولی با این وجود باغ به قدری زیباست و به قدری تردد با ویلچیر در آن آسان است که داشتن یا نداشتن لالههاش برایمان مهم نبود. هر چند پارسال رفتار خانوادهای که جلوی رمپ…Continue reading باغ ایرانی
ماه: اردیبهشت ۱۳۹۵
الا یا أیها الساقی
بیرون بالکنمان درختچه یاس داریم. امشب دیدیم گل کرده، بوی خوشش پیچیده توی بالکن. آخ بهبه نشد اینجا از امیر یا پدر بنویسم. عکسشان را بگذارم و قربان صدقهشان بروم. با همه اهن و تولوپم در تملک کلمه، حرف زدن و نوشتن در موردشان، خصوصا امیر سختم است.در مورد پدرم زیاد نوشتهام توی وبلاگم. از…Continue reading الا یا أیها الساقی
ببین و بپز
یادتان هست بنده خدا سامان گلریز با تبلیغات حین آشپزیاش شده بود سوژه طنز در برنامه خنده بازار؟ حالا آنقدر این بابا دوز سوژهگیاش بالاست که از توان طنازان برنامههای شبکه نسیم خارج است که بهش بپردازند، لذا کلا دعوتش کردند توی شبکه نسیم
شیرینم
خستهام فرهاد. زندگی از عشق سر سختتر بود.
قسم
زخم همان زخم است. تار همان. تنیده بر زخم. در بیصدایی مطلق. دارد صبح میشود. مادر آیا بیدار است؟ خسته و دردآلود برخیزد به نماز. به حیاط. به گلهایی که دیگر نیستند. ماهیهای حوض خالی. فرسودگی. ویرانی. مرگ چه نزدیک است. این دوبارهگی را مدیون کی هستم؟ این روانی و سرخوشی؟ این تنآسودگی و سبکباری…Continue reading قسم
شفیره
نفس در شمارش است. زمان در خُلق من اسیر. من گرفتارم در خود. پیله تنیدهای بیخود. پروانگی نشایدم.
إنی کنتُ مِن الظالمین
بیا یک محاسبهای بکنیم. من در خفا، گیرم پشت سرت کاری کردهام که نباید. بین من و خدا و کسی. کسی ناکسی کرده باشد شاید هم معقول و موجه کارِ کردهام را با تو در میان گذاشته است. عصبانی هستید؟ خیلی. حق هم دارید. بعد چه میکنید؟ این موضوع را حالا بی بال و پر،…Continue reading إنی کنتُ مِن الظالمین