در خطبه ۴۲، امیرالمؤمنین میفرماید:«و برای هر یک از دنیا و آخرت فرزندانی است، شما از فرزندان آخرت باشید نه از فرزندان دنیا، زیرا هر فردی در آخرت به مادرش ملحق میشود.» واژه أم برای جهنم را در قرآن دیده بودم. اول فکر میکردم یکی از نامهای جهنم معنای مادرانگی میدهد. هاویه یادم بود ولی مطمئن نبودم.…Continue reading ناراً حامیه
ماه: شهریور ۱۴۰۱
روزگاران را چه شد؟
مریم، بیا برای این عکس قصه بگوییم. قصه دختر پر حرفی که دوستت داشت. بسیار لاغرم پس مال وقتی است که هادی رفته. وقتی با تو شیفتم زیاد حرف میزنم. تپلی مهربان. احتمالش زیاد است که فردا صبحش پیاده برگردیم خانه. شاید برف بگیرد فردا. اولش نمنم. بزنیم از هفده شهریور برویم تا کوچهباغ. تو…Continue reading روزگاران را چه شد؟
لفی شک
آیا نباید بر تو توکل کنم؟
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
در استوری خواستم باهام حرف بزنند. از آنهمه فقط تعدادی جلو آمدند. آقای بوالفضولالشعراء پرسید احساست به ارومیه. نوشتم تا وقتی بزرگتر نشده بود بیشتر دوستش داشتم. نوشتم آنجا بسیار راه رفتهام در حالیکه بسیار غمگین بودم. یک چیزی را نتوانستم اما بنویسم. خواستم ولی شرم کردم که بنویسم عشق بیست و پنج سالهای را…Continue reading کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
من نشستم بروی می بخری برگردی
با آرزو رستمزاد دراز کشیده بودیم زیر درخت. شب بود. یک فضای سبز کوچولو پیدا کرده بودیم اوایل تقاطع پاسداران همت، بعدها از وسطش راه کشیدند البته. چهارشنبه شبها میرفتیم آنجا چای میخوردیم. زیر درخت دراز کشیده بودیم. آرزو گفت به نظرت توی بهشت درخت لواشک هست؟ زیرش بایستی اراده کنی لواشک آویزان شود، کش…Continue reading من نشستم بروی می بخری برگردی
بچههای مدرسه والت nام
چند وقت پیش، منیره، یکی از همکلاسیهای دبیرستانی گفت که ویدا را در اینستاگرام پیدا کرده است. خیلی گشته بود. گفت ویدا الآن آلمان است. ویدا کلاس دوم دبیرستان همکلاسی ما بود، یعنی من فقط همان سال خاطرم مانده که ردیف جلوی من مینشست. پدرش معلم بود و یک خواهر و برادر کوچکتر از خودش…Continue reading بچههای مدرسه والت nام
آی یارُم بیا
رفتم به ذخیرههای پیج خودم در اینستاگرام سر بزنم ببینم چه فرقی با ذخیرههای پیج هنریام دارد. همینطور میرفتم پایین که رسیدم به کلیپی از دابسمش محمد لقمانیان و عروسکش، لقمه. ترانه یارُم بیای محسن نامجو. قلبم گر گرفت بعد هزار پاره شد. حس کردم حجم متراکمی از غم، از چیناچین مغزم ترشح شد و…Continue reading آی یارُم بیا