برنامه، مستندی بود درباره چگونگی ساخت فیلم ۲۰۰۱ کوبریک. پیرمردی که دچار فلج اطفال ثانویه شده بود میگفت این بیماری نادر است چون کسی اینقدر عمر نمیکند که به آن مبتلا شود. تنیس روی میز بازی میکرد و میگفت وقتی نویسندهای به هر علتی از قدرت حرکت محروم میشود به نفع اوست. چون دیگر کاری…Continue reading نوشتن یا ننوشتن. مسأله این است.
ماه: آبان ۱۳۹۱
نوستالجی!
اگر من معمار بودم، در تمام خانهها اتاقی میساختم با یک پنجرهی نورگیر بلند. اصلاً خانهی آدم باید یک کنجی داشته باشد پهلوی پنجرهای نورگیر. بعد میز پایه کوتاه بگذاری همان کنج و بساط سماور را بچینی روش. استکانهای کمرباریک لب طلایی. قندان برنجی. قوری چینی. یک تشکچه بگذاری با پشتی کنار میز. مهمان که…Continue reading نوستالجی!
هوم.
خیلی پیش میآمد که وقتی برای امیر از رقصیدن، راه رفتن و از کوه بالا رفتن و دوچرخهسواری میگفتم میگفت هوم و با ناباوری به جایی نامعلوم چشم میدوخت. حق هم داشت. خیلی پیش میآبد که خیال میکنم تمام حافظهام که پر از قدمهای سوسنی عجول و مصمم است خیالات و توهمی بیش نیستند. راه…Continue reading هوم.
دو کبوتر عاشق
امروز که این پست (+) دوست حج رفتهام را خواندم، یاد پیرزن و پیرمردی افتادم که سال ۸۶ با ما همسفر بودند. بندهی خدا پیرمرد آلزایمر داشت و علیرغم اینکه بعد از احرام بستن زن و مرد از هم جدا میشوند، این دو تا چسبیده بودند به هم که گم نشوند. من قول نداده بودم…Continue reading دو کبوتر عاشق
سرنوشت!
آقا پسری که تیشرت آبی فیروزهای مرتبی تنت بود و از بالای پل عابر پیادهی بزرگراه به همراه دوستانت بستههای آشغال میانداختی روی ماشینها که با سرعت در حال گذر بودند تو بزند رئیس جمهور بشوی چه میکنی؟
یادداشت توضیحی
خیلی پیش میآید از من بپرسند که اگر فلان علامت را دارند یعنی اماس؟ یک نکتهی مهمی که قبل از شرح علایم باید اشاره کنم این است که شما هرگز نمیتوانید دو بیمار اماسی پیدا کنید که در نوع علایم، توالی علایم و شدت علایم مشابه باشند. اماس در اغلب موارد با علایم چشمی آغاز…Continue reading یادداشت توضیحی
مفیستوفلس*
هنوز صبحانه نخوردهام. تلویزیون روشن است. فقط برای اینکه صدای نفسهای مرد چشم دگمهای را پشت سرم نشنوم. مرد چشم دگمهای شنل هم دارد و ممکن است به قسمتهایی از دیوار خانه خون مالیده باشد. احتمالاً وقتش که برسد اتاق تاریک خواهد شد و چشمان من هم دگمه ای میشوند و بعد باید با ترس…Continue reading مفیستوفلس*