درد را از هر طرف بخوانی، دُزد است؛ آرامشت را میدزدد. *حداد عادل
ماه: اسفند ۱۳۹۸
هزار زهرِ غمم در گلو چکانیدی / چهها ز دستِ تو ای روزگار میآید
۱. از سوسنی که صبح، صبحانه نخورده بلند میشد میرفت اتاق خواب و حوله و مسواکش را برمیداشت میرفت حمام و بعد تا ته اتاق میرفت و لباس از دراورها میکشید بیرون و میپوشید و برمیگشت و لباس چرکهایش را میبرد آشپزخانه میریخت توی ماشین و میآمد توی پذیرایی و صبحانه آماده میکرد و…Continue reading هزار زهرِ غمم در گلو چکانیدی / چهها ز دستِ تو ای روزگار میآید
با خودم حرف میزدم
سُل اَلیم سُلوب : دست چپم پژمرده
متنتن
پرسیدم اسم انترش چیست؟ شش روز است منترمان کرده است.