اما، شنیدن کی بود مانند دیدن

خب کم‌کم نوشتن سخت شده و نوبت سر و صدا کردن و صوت گذاشتن رسیده. یک کانال درست نمودیم در ایتا، دوست داشتید عضو بشوید، دوست نداشتید بی‌خیال شوید. اما فعلأ جای نشستن زیاد است تنها نیایید. به قول براندازها هر کدام دست ۵ نفر را بگیرید بیاورید. قول نمی‌دهم زیاد بهتان خوش بگذرد. فردا…Continue reading اما، شنیدن کی بود مانند دیدن

با درج در پرونده

دیروز صبح، از آزمایشگاه حیات آمدند برای خونگیری. دختر جوان میان خون گرفتن از فاصله بسیار نزدیک نگاهم می‌کرد و من سرد شده بودم از ترس مسخره سوزن که گرما را حس کردم. نگاهش کردم لبخندش از دهان پخش شد به چشمهای قشنگش و تابید. به مسئولشان پیام دادم «خانمی که آمد مثل خودتون ماه…Continue reading با درج در پرونده

واقعنی؟

دهه نود من درباره هر تبلیغات بو داری در تلویزیون پست می‌نوشتم جمعش می‌کردند! -واقعی. حالا تا پست «قانون عمه‌ام» را نوشتم آقای اژه‌ای فرمودند: «ما در حوزهٔ مقابله با ناهنجاری‌های اجتماعی و مظاهر آن قانون داریم و نباید منتظر لایحهٔ مجلس دراین‌خصوص باشیم چون ممکن است این مقوله زمان‌بر باشد. با همین قوانین موجود…Continue reading واقعنی؟

یاران ظهور؟

کانال را چند ماهی عضوش شده بودم، مطالبی از احادیث و علما در باب ظهور منتشر می‌کند. به مرور دیدم اکثر مطالب را تکراری منتشر می‌کنند و رفته رفته به ازای دو سه مطلب، دو سه تا هم تبلیغات دارند. امروز صبح این تبلیغش را دیدم و عکسی که از مانتوی مزبور گذاشته بود در…Continue reading یاران ظهور؟

نوشیدنی انگور قرمز گازدار تاک

رها و الهه رفته بودند قاقالی‌لی بخرند. قرار بود خریدشان بیشتر از هشتاد تومن نشود. حساب می‌کنند می‌شود ۶۴، فروشنده می‌پرسد چقدر مانده؟ رها می‌گوید یازده؟ الهه می‌گوید بزن ماشین حساب و واقعاً رها می‌زند ماشین حساب! الهه دیپلم ریاضی گرفته، رها هم بچگی دوره محاسبه ذهنی گذرانده خیر سرم! فردایش داشتند سفارش آنلاین می‌دادند،…Continue reading نوشیدنی انگور قرمز گازدار تاک