روی خط باشید!*

زن صدایش یک‌طوری بود. نه که بلرزد یا ته‌مانده‌ی یک بغض‌ِ ناجور هی وادارش کند مکث کند. رنجور بود فقط. رنج را هیچ در صدای هیچ زنی شنیده‌ای؟ گفت همه چیز از وقتی شروع شد که آن دختر آمد. بیست و سه ساله است و دانشجوست. شک داشتم از همان اول. حس خوبی نبود. هر…Continue reading روی خط باشید!*