چقدر روند پیر شدن غمانگیز است. تماشای هیکلی که آب میرود، ذهنی که تحلیل میرود آن هم تا این حد آشنا، نزدیک سخت و جانکاه است. قلبی که به غایت تن افزون کرده است تمام جان بیرمقش را میجنباند و جز تماشای این تقلا کاری از دستم برنمیآید. جز این کلمه که پر از بار…Continue reading دیدم که جانم میرود
ماه: دی ۱۳۹۶
اشتعل، یشتعل، اشتعال
مشتعلم، چون نفتکش عظیمی در سواحل دور شرقی درونم آرزوهایی محبوس زنده یا مرده چه فرقی میکند؟ وقتی شرایط جوی سیاست جهانی و کمبود امکانات در انتظارند منفجر شوم در حال فرو رفتن. دیماه نود و شش
از وبلاگ کاوه لاجوردی بخوانیم:
(+)[ویرایشنشده.] ۱. آموزهای قدیمی میگوید که بانگبرداشتن به بدزبانی پسندیده نیست مگر از کسی که بر او ستم رفته باشد (۱۴۸ :۴). شاید با فکرکردن در این حالوهوا بشود این را گفت که نامنصفانه است ما افرادِ طبقهی متوسط که سقفِ کمابیش مطمئنی بالای سرمان هست و امورمان میگذرد، متفرعنانه محکوم کنیم کسی را که…Continue reading از وبلاگ کاوه لاجوردی بخوانیم: