آخرین ذره جانم را یکشنبه هشتم ماه بود که مصرف کردم. بلند شدم، رفتم وسط راهرو و چراغها را روشن کردم که امیر که آمد غصه نخورد من توی تاریکی ماندهام. ماندم همان وسط راهرو. که چظور بچرخم برگردم جای اول. که صدای آسانسور آمد و سیب با زهرا و علیرضا وارد شدند. جانم…Continue reading نه چنین زار که اینبار افتاد
ماه: دی ۱۳۹۸
صدق الله العلی العظیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ ﴿۱۵﴾ اى کسانى که ایمان آورده اید هر گاه [در میدان نبرد] به کافران برخورد کردید که [به سوى شما] روى مى آورند به آنان پشت مکنید (۱۵) وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَى فِئَهٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ…Continue reading صدق الله العلی العظیم
غم دل نگفته بهتر، همه کَس جگر ندارد
صبح روز ششم بعد از صحبت تلفنی با کسی که مادرش بود گفت باید بروم و من لق میزدم. برای شب هفتم بلیط گرفت و من از شب بلند هفتم تنها شدم. نه! از صبح روز ششم رفته بود. *به فغان نه لب گشودم، که فغان اثر ندارد غم دل نگفته بهتر،…Continue reading غم دل نگفته بهتر، همه کَس جگر ندارد
سردار سلیمانی
زمانی که دیدی سگها و کفتارها خوشحالند پس بدان شیر کشته شده است.
لبّ کلام
نوشته است:«خیلیوقتها بیپولی و بیکسی و بیجایی دلیل نرفتن نیست. دلیلت میتونه هزینه غیرقابل جبرانی باشه که تا امروز خرج کردی، جوونی و زندگیی که دیگه بر نمیگرده.» (+)