بعد
از مدتی فیلم ندیدن، [البته اگر فیلم زیبای The
Help را
فاکتور بگیرم] امروز نشستیم به تماشای «گشتِ ارشاد». من موقع اکران فیلم زیاد در
جریان اتفاقات نبودم و فقط در مجلهی ۲۴ خواندم که گویا عدهای اعتراض داشتهاند
به این فیلم و البته «خصوصی» و کشیدهاند پایین از سینماها. کاری به چند و چون
ماجراهای جنجالیاش ندارم، دوست دارم به آقای کارگردان محترم که با خط لطیفی پشتِ
کاور فیلم نوشتهاند «در مورد گشت ارشاد هیچ نباید گفت، تنها و تنها باید نشست و
آنرا تماشا کرد …» بگویم من نشستم و تنها و تنها تماشایش کردم بیکه چیزی
دستگیرم شود. حتی قسمتهای حذف شده را هم دیدم. یعنی هر جایش را که میشد تماشا
کرد تماشا کردم، و در همان ربع، بیست
دقیقهی اول از امیر پرسیدم تا اینجا چیزی دستگیرت شده است؟ این دستگیر
شدن، خیلی حرف هست تویش آقای سهیلی، یعنی اصلاً این فیلمی که شما فرمودید و طبق
گزارشات پیوست شده به فیلم، از نظر بینندگان محترم «خیلی» خوب بوده، «هیچی» نداشت
برای من و امیر. یک کولاژ ابتدایی و مسخرهای بود از صدها بنجل دیگر ساخته شده در
سینمای ایران که به طرزی ناشیانه و بدون فکر سر هم بندی شده بود تا چی؟ این «چی»
را البته شما خودتان هم اصلاً نمیدانید. البته گاهی ممکن است یک کولاژ مسخره و
ابتدایی الکی سر هم بندی شده، الله بختکی، مالی از آب در بیاید [مثل تابلوی نقاشی
که گوسفندهای کارتون shaun the sheep میکشند و رو هوا چندین هزار پوند فروش میرود] ولی همیشه هم
اینطور نیست و پرچم آمریکا را شورتِ تن کردن، نمیآید به مضحکه گرفتنِ شرعیات را
لاپوشانی کند و بیانیهی خانواده شهدای مشهد، شاید از همان جنس «اصلاً اینها فیلم
را دیدهاند؟» شما باشد.
حالا،
هر چند اعتراض عدهای باعث شد شما بتوانی خوب بفروشی فیلمت را، ولی تماشاچیات را
از کدام دسته ذیشعوران*
فرض کرده بودید که «گشت ارشاد» را ساختید؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*در
جامعهشناسی رسانههای ارتباط جمعی میگویند تهیه کنندهگان برنامههای ارتباط
جمعی، مخاطب را یا با شعور فرض میکند یا بیشعور و یا در حد شعور خودشان.