* عشق روزهای نوجوانی هر جور که بخواهی زیر و رویش کنی و ریگ توی کفشش بکنی، یک چیز دیگر است. رنگش، قد و قوارهاش، بویش … همهی اجزایش متفاوت است … آن حجب و حیا و ترس و اضطرابها و آن قول و قرارهایش …
میپرسم سالگرد اکبر کیه؟ میگوید هفتهی پیش بود. دلم میگیرد. با اینکه مدام به خودم یادآوری میکردم ولی آنقدر این روزها گرفتار بودم که از دستم در رفت. میگویم تاریخ دقیقش را بگو. میگوید پانزدهم اسفند … بغضم میشکند.
** سریی جدید لاست آی میطلبد چند بار ببینیاش! آی میطلبد!
*** کلی کار دارم برای انجام دادن و کلی وقت. ولی با این وجود آنقدر خمار این طراوت و بهارینهگی شدهام که سر نخ تمام زندگیام از دستم در رفته است.