معرفی فیلم

فیلم اول: یک پذیرایی ساده می‌گویند روزی حضرت سلیمان نبی از خداوند خواست بگذارد او روزی موجودات عالم را تقسیم و تنظیم کند. درماند. قصه دارد. قصه‌اش عین همین قصه‌ی فیلم است. زن و مردی که می‌خواهند نذری ـ روزی ـ را خودشان به دست مستحق‌ش برسانند و منتظر نمی‌مانند خدا نشان‌شان بدهد. خودشان کلک…Continue reading معرفی فیلم

خیابان هشتم انتها نداشت!

مملکتی داریم که در آن تمام آت آشغال‌های حذف شده‌ی فیلم بنجلی مثل «گشت ارشاد» را می‌تپانند توی سوراخ سمبه‌های دی‌وی‌دی، و در مقابل ده پانزده دقیقه‌ی آخر فیلم‌های درست و حسابی مثل «سعادت آباد» یا «انتهای خیابان هشتم» را حذف می‌کنند تا حتی مایی که خدا را شکر توی سینما تماشا کرده‌ایم هم بمانیم…Continue reading خیابان هشتم انتها نداشت!

نقد اجتماعی استاد سهیلی!

بعد از مدتی فیلم ندیدن، [البته اگر فیلم زیبای The Help را فاکتور بگیرم] امروز نشستیم به تماشای «گشتِ ارشاد». من موقع اکران فیلم زیاد در جریان اتفاقات نبودم و فقط در مجله‌ی ۲۴ خواندم که گویا عده‌ای اعتراض داشته‌اند به این فیلم و البته «خصوصی» و کشیده‌اند پایین از سینماها. کاری به چند و…Continue reading نقد اجتماعی استاد سهیلی!

معبد جان!

چهارشنبه گذشته، با امیر داشتیم می‌رفتیم بیرون من کمی راه بروم و یک سری خرید انجام بدهیم که دوستِ امیر تماس گرفت و بعد از احوال‌پرسی، که کِی وقت‌تان آزاد است برویم دیداری تازه کنیم؟ ما هم که داشتیم می‌رفتیم بیرون گفتیم همین امشب. بعد قرار شد برویم سینما آزادی و شاید «ما یک پاپ…Continue reading معبد جان!

۱۹

  زن‌ها و دخترها جمع شده بودند کنار چشمه و تشت‌های سنگین لباس‌ها را پشت سرهم در دو سوی چشمه ردیف چیده بودند. کوزه‌ها را پر کرده بودند و گذاشته بودند توی آب که خنک بمانند. پسربچه‌ها با نوک چوب داشتند در اطراف چشمه که خاکش کمی نرم بود شیار می‌کندند، زن‌ها بی‌هوا شلیطه‌هایشان را…Continue reading ۱۹