بیوایدئولوژی!

توی بیمارستان، بعد از ظهرها کلاس زبان داشتیم. معلم‌مان آقای غمسوار بود. از آن معلم‌هایی که با همه‌ی کم سن و سال بودن‌شان، جبروت خودشان را دارند و به ازای هر کلمه‌ی فارسی یا ترکی که استفاده می‌کردیم جریمه‌امان می‌کرد. همانی که وقتی داستان «شمعدانی‌» را به انگلیسی برگردانده بودم برای تکلیف‌امان، بعد از کلی…Continue reading بیوایدئولوژی!