فیدلی دو روز است دارد نبش قبر میکند. بلند شده پستهای چهار پنج سال پیش وبلاگها را بالا آوردن و حال بد کردن. حال بد کردن دارد چون پشت هر اسم وبلاگی هزاران هم نه، یکی و نصفی خاطرهی تلخ و شیرین ورمیقلمبد که انگشت شست بینوا را مجبور کند هی دویست و خردهای پست…Continue reading از سر گذشت
برچسب: خدابیامرز
یادها
آمدم تگ بزنم خدا، ردیف کرد «خدابیامرز». یادش افتادم بیوقت..
باقیات الصالحات
مصمم بودم نوشتههای حسن سالکینیا [خدابیامرز] را در وبلاگِ یک مشت ناپروکسن بازنشر کنم که البته کار سختی بود و وقفهای طولانی افتاد. حالا زهرای عزیزم (+) زحمت کشیده است و نوشتههای زیبای او را در وبلاگِ مستقلی (+) منتشر کرده است. بیهیچ تعارفی از خواندن نوشتههایش لذت خواهید بُرد و فاتحهای بر روح نازنینش…Continue reading باقیات الصالحات
جهت اطلاع دوستان
سلام علیکم «… مردِ کورِ مرددِ تویِ چهارراه، به گمانم راهش را گم کرده بود. رفتم که کمکش کرده باشم، یک دسته کاغذ با سوراخ های بریل زیر بغلش بود، برخلاف تصورم نه راهش را گم کرده و نه آواره بود، گفت سیگار فروش هم که اینجا نیست آدم توی این خیابان یخ زده کمی…Continue reading جهت اطلاع دوستان
داغانم!
تا جایی که میدانم خوابآلود نبودم. قبلش حتی به داداش احمد زنگ زده بودم و یک سری سفارشات در خصوص کارهای مربوط به از کار افتادگیام داده بودم. اساماس امیر را هم جواب داده بودم. میخواستم بهش زنگ بزنم و بابتِ دیروز ازش عذرخواهی کنم. از او خواسته بودم به من یادآوری کند با درمانگاه…Continue reading داغانم!
با احترام به تمام دوستانم!
یک وقتهایی باید آدمها، خاطرهها و اصلاً هر چیزی را زیر و رو کرد.خوبهایش را و دوست داشتنیهایش را یادآوری کرد برای روز مبادا. روز مبادا هر وقتی میتواند باشد؛ مثلاً وقتی که یک اتفاق خوشحال کننده داری، وقتی از روند تکراری زندگی خستهای، وقتی شکست خورده و تنهایی و وقتی که ممکن است برای…Continue reading با احترام به تمام دوستانم!
تنوع فرهنگ!
لیلهالغرایب در شهر من معنای دیگری دارد. تا چند سال پیش که یکهو فرزاد حسنی، باب کرد که توی این شب، برای خودمان و دیگرانمان آرزو بکنیم، در شهر من، در روز این شب، حلوا می/پختند/پزند و سر خاکِ مردگان می/رفتند/روند و به دیدار صاحبان عزایی که جدیداً فردی را از دست دادهاند می/رفتند/روند. برای…Continue reading تنوع فرهنگ!