لیبی هم آزاد شد!

دیروز همسر برادرم تماس گرفت که یک خانمی آمده بوده در خانه‌ی پدری‌ام و شماره موبایل مرا گرفته است و چون همسر برادرم خواب‌آلود بوده حتی اسم ایشان را هم نپرسیده بود و فقط می‌دانست نوه‌ی فلان خانم است و من هر چه به مغزم فشار آوردم اصلاً فلان خانمی به خاطرم نیامد که نیامد.…Continue reading لیبی هم آزاد شد!