شماره این ماه همشهری سینما، اختصاص دارد به دعوای «فیلم ایرانی». گویا اینکه عدهای فیلم «یه حبه قند» را یک فیلم ایرانی لقب دادهاند به مذاق خیلیها ناخوش آمده است. اینکه فیلم را تا حد «کارت پستال»های قدیمی کشیدهاند پایین و مثلاً گذاشتهاند روبروی فیلمی مثلِ «جدایی نادر از سیمین» و دعوا گرفتهاند که چرا این دومی را نگفتهاید یک فیلم ایرانی است؟ این که بهبه دارد و کلی جایزه گرفته است و کارگردانش فلان است نباید عنوانِ جلیله «فیلم ایرانی» را یدک بکشد؟
کلی هم مقاله دارد و کلی هم تحلیل و سوال جواب از آدمهای حسابی کردهاند که ثابت کنند یه حبه قند مالی نیست. این جبههگیریشان خیلی رو است. در مقابل دکتر حسین پاینده که حسابی به جدایی نادر از سیمین حال داده است و در حد چندین کتاب و پژوهش جامعهشناسانه و روانشناسانه بالا برده است [البته در معیت چند فیلم دیگر] و یه حبه قند را در یک کلمه تنها در خور خوش کردن اوقات تماشاگر با تصاویر پررنگ و آب و چشمنواز دانسته است [صص. ۶۶-۶۹] دکتر فیاضبخش –جامعهشناس ـ جدایی نادر از سیمین را یک فیلم اروپایی و بیگانهگرا میداند. و علت نچسبیدن عنوان فیلم ایرانی به آن را به خاطر تعلق تمام ابعاد فیلم به فرار از ایران [ص. ۷۰].
امیرخانی [نویسنده] اینطور نوشته است:«برای کار بومی یا ایرانی یک سنجه دارم که سالها پیش مفصل در کتاب نسل باروت آقای زاهدی مطلق بازش کردهام: اسامی را عوض کنید، دوباره کار را ببینید یا بخوانید؛ ببینید نظرتان چقدر تغییر میکند. یعنی اصغر و همایون و سارا و فاطمه را بدل کنید به جک و جاسم و ام لیلا و آنجلینا و … تهران و یزد و مشهد را هم بدل کنید به استانبول و نیویورک و دهلی. میز و صندلی و کلاشینکف هم در همه جای دنیا همین است که هست. اگر کار دوباره خواندنی و دیدنی بود یا بهتر بگویم فهم کردنی بود، ولو شاهکار باشد بومی نیست.
بسیاری از آثار ما از این سنجه (برای بومی بودن) سربلند در نمیآیند.
نکته بعدی هم این است که من نیز میدانم پالاز موکت محصولی است ساخت ایران، اما وقتی میگوییم اثری مثل فرش ایرانی، ایرانی است، حتی اگر منظورمان فرش کویر یزد هم نیست، منظورمان دقیقاً همان فرشی است که دختر هریسی تار و پودش را شانه میزند …
یه حبه قند قطعاً تنها فیلم ایرانی نیست اما حتماً فیلمی ایرانی است. شما هرگز نمیتوانید تابوتی را با کیسهی برنج و دبهی روغن در هیچ سینمای عالم پیدا کنید!» ص. ۷۱
سیدمحمد بهشتی نیز با تمام اصراری که مصاحبه کننده سعی بر انکار هویت ایرانی بودن فیلم یه حبه قند و نشاندن جدایی نادر از سیمین بر
این تخت دارد، بسیار زیبا و دقیق و مستند بر اطلاق این عنوان به حق به یه حبه قند پافشاری میکند و در انتها میگوید ساخته شدن فیلمهایی چون یه حبه قند نشانهی این است که «حالمان دارد خوب میشود». صص ۷۲-۷۴
و اما: «… یک نکته هم درباره نظر دوستانی که فضای یه حبه قند را نوستالژیک میدانند بگویم. هنوز بخش قابل توجهی از جامعهی ما دارد در همین فضا زندگی میکند. شهر یزد ۷۰۰ هکتار بافت تاریخی دارد. در این بافت تاریخی چند خانه هست؟ اینجا مردم ایرانی قرن بیست و یکم دارند زندگی میکنند. به نظرم بعضی از این افراد کمی دچار توهم تهرانی بودن هستند؛ فکر میکنند همهی مملکت تهران است.» ص۷۴
دکتر حسین پاینده