در
اسلام تشیع علویزدهگی تمام سعی بر این است که اعمال و اوامر خشن و خونین به
پیامبر نسبت داده شود ـ مثل همین عرض اخیر ازغدی که رسولالله فرموده بودند شعرای
مبتذل را دار بزنید ـ در عوض هر چی عمل و امر جنتل و شیک و ناز دار بلاست به علی و
فرزندانش علیهم السلام [صدالبته به کسر امام حسن (ع)] نسبت داده میشود. اصلاً
امکانش بود مثل این برادر سنی مذهبی که میان کلی حدیث جعلی نوشته بود اگر دعاهای
عمر نبود خدا پیامبری مبعوث نمیکرد، اگر سن و سال علی قد میداد مبعوث شدن پیامبر
را به دعاهای علی نسبت میدادند. البته سندی هست که خود پیامبر فرموده اصلاً مرا
به خاطر شماها [علی و فاطمه] خلق کرده است!
معاویه
لعنت الله علیه یک حرفی زد و مثل مرد روی حرفش ماند و نرم و موذیانه کاری کرد حضرت
محمد (ص) از یادها و از زبانها فراموش شود. حالا نتوانست اسم جناب نازنینش را از
اذان حذف کند ولی طرفین حسابی از خجالت صلوات برآمدهاند. اگر خدا در قرآن حرف
اسراء سوگلیاش را ثبت نمیکرد سنیها میگفتند دعاهای عمر او را برد پیش خدا و
شیعههای افراطی میگفتند علی بُردش بالا شخصاً. کما اینکه ثبت کردند راویان دروغ
که خدا با صدای علی با محمد سخن گفته و با دست علی با پیامبر هم غذا شده است!!! یا
بوالعجب که خدا هم غذا میخورد؟!
از خاطرمان
زدودند که فاطمه از فرط فقدان پدر بود که قلبش خون شد نه از زخمی که عمر به پهلویش
زد. که علی بیست و پنج سال به حرمت نام رسولش بود که سکوت اختیار کرد و سر در چاه
فرو بردنش درد دلهایش با محمد بود. که اولاد فاطمه ورد زبانشان “جدمان
محمد” بود. خیلی شیک قرآن را که ذکری از علی نداشت از زیر دستهامان کشیدند
بیرون و جایش مفاتیح انداختند. حتی صحیفه را هم اگر میتوانستند حذف میکردند که
اول و آخر دعاهایش صلوات بر محمد دارد بدون “عجل” فلانی.
پیامبر
نازنین مهربانی که خدا “حسن خلق”ش خطاب فرموده، همان زمزم ناپدید شدهای
است که روزی جدش عیانش ساخت و اگر مرا باور ظهور مردی باشد، او را نه منتقم زهرا و
علی و شهدای کربلا، که عیان کنندهی این چشمه زلال میدانم. زیرا که نه پیامبر و
نه خاندانش اهل انتقام نبوده و نیستند. باطن شیرین و دلکش رحمت للعالمین است او.