… او جواب داد:«خیلی بیشتر از این کارها را برای خیریه انجام میدهیم»ولی داشت دروغ میگفت. شاید حتی لباسهای کهنهاش را هم به خیریه نمیداد. آنها را به خدمتکار خودش میفروخت. و من، اصرار میکردم و میگفتم:«ولی این گردنبند، یک چیز ضروری نیست، چرا آن را با دیگران قسمت نمیکنی؟» او، آهی کشید و تصدیق کرد که بله، دنیا واقعاً خیلی بیانصاف است ولی امروزه خیلی چیزها ضروریاند. در جواب او گفتم: « عشق هم چیزی است ضروری» و اضافه کردم که نمیفهمم چرا ارزش اخلاقی لذت احساس کردن آن سنگهای قیمتی و یخ روی پوست بدن، باید بیشتر از احساس حرارت بدن یک نفر دیگر باشد.
آلبا دسس پدس/عذاب وجدان/ص.۱۱۶