آیا گوشی هوشمند خوب است؟
از وقتی امیر خیلی ناگهانی و بیخبر مرا صاحب گوشی هوشمند کرد و بلکبری نازنینم را گرفت، مدام از خودم میپرسم به کدامین گناه؟
خیلی مقاومت کرده بودم، خوب مقاومت کرده بودم ولی نشد. حالا در دنیای عجیب ناگهان آلیس شدهام. حوادث عجیب و غریب، برخوردهای باورنکردنی. موجوداتی از خلال سالهایی دور سر بر آورده سلامت میکنند. خاطراتِ گم، پیدا میشوند. انسانهایی که قیافهشان را از خاطر زدوده بودی، ارتباطاتی که قطع کرده بودی. دیگر سر را نمیشود با کار گرم کرد. اگر قبلاً همین لپتاب وسیله ارتباطی غالب من با دنیای مجازی بود و مابقی جهانی واقعی، حالا دیگر جهان واقعی ندارم. کنترلناپذیرم. حالا حینِ وقوع هم مجاز میشوم. همانطور که میدوزم حتی، کسی دارد ایجاز میکُندم. در دهان هیولایی مزهمزه میشوم. که قورتم بدهد یا نه. طعم عجیبی دارم. کاش تُفم کند.
دستشان درد نکند خیلی دلتنگتان میشدم 🙂