این زرافه کوچولو در تونل سرسرههای مدرن فانتزی گیر افتاده است. رقتانگیز است. با دیدن این تصویر چه چیزی به ذهن شما خطور میکند؟
برای دیدن تصویر بزرگتر روی عکس کلیک کنید
من این سوال را در اینستاگرام مطرح کردم. از سیزده نفر پاسخ دهنده، یک نفر دانشجوی دکترای جامعهشناسی، شش نفر خودشان یا یکی از بستگان خیلی نزدیکشان درگیر بیماریهای محدود کننده، و بقیه افراد با تحصیلات متفرقه بودند.
از میان شش نفر فوقالذکر گروه درگیر تنها یک نفر به معضلات شهری و نامناسب بودن امکانات شهری برای افرادی که بنا به شرایطی متفاوتند اشاره کرد.
از شش نفر افراد متفرقه نیز تنها دو نفر به این موضوع اشاره کردند که افرادی به خاطر شرایطی که دارند در استفاده از چیزهایی که دیگران لذت میبرند، دچار مشکل بالقوه میشوند.
جامعهشناس ما جواب سادهای دادند.
نتیجه این است که افراد بالادست که با توجه به تحصیلات آکادمیک ممکن است روزی عهدهدار مناصبی شوند دید فراگیری نسبت به چنین شرایطی ندارند.
افراد درگیر و افراد متفرقه که در تعداد همسان هستند با توجه به تعداد جواب صحیح، نشان دهنده این است که افراد درگیر متأسفانه با اینکه معترف هستند شرایط نامناسب شهری عملاً آنها را به حاشیه رانده و خانهنشین کرده است ولی چندان شکایتی به این موضوع ندارند و پذیرفتهاند که همین است که است.
ولی دید فراگیرتر افراد متفرقه بدون محدودیت جسمی نشاندهنده این است که میتوان به حمایت بیشتر افراد سالم جامعه در احقاق حق معلولین در جامعه دل بست.
این نتیجهگیری البته علمی نیست. البته نمونهگیری علمی در کار نبوده است. البته شما میتوانید ابداً نپذیریدش.
کاملاً نتیجه ی این تست خیلی ساده و این جامعه آماری خیلی کوچک رو میپذیرم سوسنجان، شاهدش هم میزان انعکاس عینی میزان دانش و حساسیت مسئولان فعلی اکثر شهرهای ما هست در طراحی و چیدمان امکانات شهری، اداری و اورژانسی. تحلیل اینکه چی میشه که اینطوری میشه هم میتونه خودش یه بحث مهم باشه، چرا بیشتر وقتها هیچکی سر جاش نیست و …
برای جلب مشارکت عمومی در حفظ زیبایی و پاکیزگی شهر،شعار شهر ما خانه ی ما، خیلی به کار میره، ولی از اون طرف هیچوقت عمیقاً به این فکر نمیشه که اعضای یک خانه و خانواده ی واقعی، همدیگه رو و ایجابهای جسمی و روحی همدیگه رو نادیده نمی گیرن.
دقیقاً رخشان جان. متاسفانه جامعه با نسل جدید به سمت سویی غریب در حال حرکت است. نه فردگرایی که خودپرستیگرایی است