قایقم بود

پر از شعرم می‌کند
قایقی که کاغذی است
از دفتر خاطراتم
روی دریاچه چشمانت
کوهی میان‌شان

img_2863

خورشیدی لای انبوه گیسوان بید آرمیده
قایقی کاغذی از دفتر شعرم
سفید
چون تشعشع بی رمق نوری که از پنجره اتاقت
پخش شده باشد روی صورتم
کجای جهان با تپیدن قلبی که عاشق شده است
آب دریاچه سر می‌ریزد؟

دوم آبان ۹۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.