اطرافیان و نزدیکان عالیجناب در لباسها و شغلهای کشوری و لشکری بودند. اما کمتر کسی از ایشان از امور کشوری و لشکری سر در میآورد. البته در میان اطرافیان، رداپوشهایی هم بودند که به تنها چیزی که فکر نمیکردند خدا و آخرت بود. اینان هم در سایه رداهای خود به مالاندوزی و عیش و عشرت میپرداختند و عوام از دست و زبانشان در عذاب بودند. اما چه باک که گردهماییهای باشکوه قدر قدرتان همواره بر پا بود و اتحاد بین آنان ناگسستنی میآمد. آن جماعت با تمام خصوصیات و ویژگیها در کنار عالیجناب تن واحدهای بودند که میدانستند خارج از آن حلقه کارهای نیستند و کسی پشیزی کف دستشان نمیگذارد.
چارلز دیکنز / داستان دوشهر/ فریدون رضوانیه/ ص.۹۹