همین!

« … اگر تشیع را در بغض نسبت به چند شخصیت تاریخی به نام خلیفه و حبّ چند شخصیت مذهبی به نام امام منحصر بدانیم، البته خیلی از این اعمال را حتی سلطه‌ی مغول بر بغداد و سقوط خلافت عثمانی را به وسیله‌ی حتی صلیبی‌ها برای شیعه پیروزی به شمار می‌آوریم. اما اگر تشیع مکتبی است که دارای هدف‌های انسانی و آرمانهای اجتماعی و طرح زندگی مادی و معنوی و شکل جامعه و طبقات و حکومت و تعلیم و تربیت و روابط طبقاتی خاص بوده است، آن وقت ملاک ارزیابی‌ها به کلی فرق می‌کند. آن وقت هر عملی که به تحقق این هدف‌های معین در جامعه از نظر فکری و اجتماعی کمک می‌کند و هر رژیمی که به این طرح‌ها نزدیک‌تر باشد به تشیع نزدیک‌تر و هر چه بدان ربطی نداشته باشد یا در جهت ضد آن باشد و درست با رژیم‌ها و طرح‌ها و شکل‌ها و قاعده‌های موجود و معمول یکی باشد، ضد شیعی است هر چند که پرچم سبز را برای خود انتخاب کرده باشد.»

شریعتی/ م.آ. ۱/ص۱۲

من به تکرار وقایع، به دَوَران تسلسلی‌ی تاریخ همانقدر اعتقاد دارم که به زنگ زدن آهن در مجاورت اکسیژن! گمان می‌کنم وقت آن رسیده است که ناپلیون موجوداتی که در بالاخانه‌ی منزل‌ش پروده را آزاد کند! طفلک اسنوبال!

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امان از این چیزها! (بخوانید)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.