فیلم
«شکارچی شنبه» روایتِ تحریفِ تورات و تصویر حیلههایی است که به واسطهی آنها زمین
فلسطینیان غصب میشود. روایتِ پیامبری دروغین است که در «راز و نیازهای خدا با او»
تفاسیری به نفع صهیونیستها به کتاب افزوده میشود. تصویر حتی اعتراض یهودیهای
خوب هم هست. و تمام اینها در یک ماهی رخ میدهد که «بنیامین»[با بازی جعفرپور] به
امانت نزد «هانان»[با بازی نصیریان] گذارده شده است. داستانِ اصلی فیلم، نمایش
چگونگی تقویتِ خوی ددمنشی و زیادهخواهی در جان کودکی است که پاک است و مطهر. در
عرض سیروز. بیکه توالی مرور خاطرات، تماشاگر را از این چگونگی اقناع کند.
بازی
علی نصیریان را نپسندیدم. در کل بازیها بیش از حد نمایشی و اغراق آمیز بود.
خصوصاً تأکید عجیبی که بر چشمها بود، و البته اصرار بر نابینایی خاخامها، منطقی نبود. این میان بازی جعفرپور قابل
ستایش بود. به غیر از او، گویی با اولین بازیهای نصیریان و ارجمند و فقیه و خیلیهای
دیگر روبرو باشید، نباید منتظر معجزه باشید و از فیلمی که به تماشایش رفتهاید لذت
نخواهید و پیامی حتی. فقط خدا خدا خواهید کرد که بشود زد بیرون. حتی قبل از تمام
شدن فیلم.
نقدی تا حدود زیادی مغایر با دیدگاه بنده (+)
**
فیلم
«مرگ کسب و کار من است» یک فیلم سیاه [و سفید] با تابلوهای بینظیری از طبیعتی خشن
و وحشی است با آدمهای مستأصل گرسنه و جدامانده از دنیایی که به شدت پیش میرود و هر
چه میکوشند، بیراه میکوشند و نمیرسند. یک فیلم عالی با داستانی پُرمایه، بازیهای
فوقالعاده، نماهای زیبا و فیلم برداریهای شگفت و موسیقی هولناک.
و
البته تصاویری خشن و نازیبا از جنایاتِ بشری. و نه شاید جنایت، حماقتهایش که در
نهایت، به خون و سوختن و مرگهایی تلخ میانجامد. بی هیچ سرانجامی روشن. داستانِ
مردانی که برای بُریدن و دزدیدنِ کابلهای فشارقوی با جان خود و با مرگ دست و پنجه
نرم میکنند و منشأ حوادثی میشوند که شما را با نفسی حبس در سینه خواهد کِشاند
سمتِ سرنوشتی نامعلوم. در مقابل خشونتِ زیبا و چشمنواز طبیعتی که مادرانه پهن شده
است زیر پای بشر. سرنوشتی محتوم.
با
وجود چندین داستان موازی، تدوینِ فیلم به قدری زیباست که مانند فیلم «شکارچی شنبه»
دچار سردرگمی، بلاتکلیفی و خستگی نمیشوید. اگر که طاقتِ تلخیهایی تا این حد رو
شده را دارید (+)، حتماً فیلم را تماشا کنید.