خوشبختی

احساس خوشبختی، آنطوری که هست نه آنطوری که می‌خواهی باشد گرم و مطبوع است. می‌خزد زیر پوستت و می‌سُرد می‌رود تا سرتاسر وجودت. چشم‌هایت را می‌بندی و می‌گذاری هوا روی تن‌ت سنگین شود، هلت بدهد و بچسباندت به دیوار. به زمین.

خوشبختی، آنطوری که هست و نه آنطوری که می‌خواهی سبک و ساده و صمیمی است. توی دست جا می‌گیرد و می‌شود گذاشت توی جیب حتی. توی جیبی نزدیک قلبت. یا نه. جیبی که بشود مدام دست گذاشت روی آن و گرمایش را سُراند به سمت قلب. با سرعت ۸۰ نبض در دقیقه.

خوشبختی را می‌شود روی صندلی عقب ماشین، وقتی نیم‌رخ مرد نشسته بر صندلی راننده را تماشا می‌کنی و موهایش پشت گوش و گردنش خیس و گرد شده و چسبیده‌اند به پوست حس کرد. درست همان لحظه. با سرعت بیست فریم در کسری از ثانیه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.